عزیزم چند تا از ناپیک هات رو خوندم خیلی خیلی اتفاقی با تاپیک داستان زندگیت روبه رو شدم و خوندم اول از همه همونطور که خودت اشاره کردی قبل از اینکه من میخواستم بگم خودت اگر مقاوم بودی و به خودت تکون میدادی و به درسات ادامه میدادی و به قول خودت از خونه فرار نمیکردی
شاید با یکی از بهترین پسرهای دانشگاه آشنا میشدی یکی از آشناهای ما انقدر زشت بود و فقیر هم بودن پدر و مادر سطح پایین قیافه ی بسیار زشت ... بعد از یه شکست عشقی کوچیک تو دوران دبیرستان نشست و فقط و فقط به درس و دانشگاه و ادامه تحصیل فکر کرد و تا دکترا خوند و با یه استاد دانشگاه ازدواج کرد تو سی و یک سالگی ...
تو خودت اجازه دادی انرژی های منفی وارد زندگیت بشن کی این دخترهای ایرانی میخوان بدونن که ازدواج تنها راه خوشبختی نیست اونم ازدواج عجله ای ... منم ازدواج عجله ای کردم و الان پشیمونم و سه سال و نیمه درگیره طلاقم
بعد هم گفتین همسرت مشکل جنسی داشت چطور شد که حامله شدی ؟