2777
2789

۲۴ سالگی ازدواج کردم در حالی که عاشق درس و دانشگاه بودم ارشد قبول شده بودم و میخواستم برم دانشگاه خواستگار داشتم خانوادم گفتن مسر خوبیه اله بلع انقد گفتن که نفهمیدم کی بله گفتم, شخصیتم جوریه که کلا از جنس مخالف خوشم نمیومد کلا سرد و بی احساس بودم گفتن بعد ازدواج درست میشی 

درست که نشدم هیچ بدتر هم شدم افتادم دست مردی بی احساس تر از خودم نذاشت ادامه تحصیل بدم خونه نشین شدم چند سال از زندگیمون میگذره اما از نظر روحی تامین میشم نه عاطفی نه ج ن س ی 

بخوامم چیزی بهش بگم میگه من وقت اینکارارو ندارم بشینم ناز بکشم همین که میرم سره کار پول درمیارم از سرتم زیاده

همش تو خونم میشینم گریه میکنم دیگه دارم دق میکنم کم آوردم 

منیکه شاگرد زرنگ دانشگاه بودم با قدرت اجتماعی بالا حالا شدم یه افسرده که هیچ انگیزه ای نداره واسه زندگی 

شدم یه کلفت یه ابزار 

نمیدونم چیکار کنم دیگه

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

واسه خودت سرگرمی جور کن . ببین میتوتی کلاس میکاپ . خیاطی چیزی بری . یا یه جا شاعل بشی .

منم تنها حوصلم سر میره . واسه بچم با نمد کلی چیز میز درس میکنم وقتم میگذره روحیمم بهتر میشه . 

زندگیم : طاها♥️♥️♥️بهار

پافشاری کن روی درس خوندن

حتما ادامه بده

دنبال کار بگرد حتی شده با درامد پایین که برات رزومه کاری باشه

کلاس های مختلف برو

چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد، من نه انم که زبونی کشم از چرخ فلک
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز