2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

واسه منم خیلی زیاده بخام بنویسم میشه رمان ولی این حرفش الانم میسوزونه من بچه اولم سقط شدحاملگیه بعدیم بامراقبت زیادوامپول گذشت برگشت به من گفت تودعواکه تومگه حامله میشدی تومشکل داری باپول پسره من بچه دارشدی تاعمردارم نمیبخشمش ازش متنفرم حالم ازش بهم میخوره

یه ظرفی کادو آورده بود بعد بهم گفت ایشالله که عروس بعدیم جهیزیه ش تکمیله احتیاجی نیست ازین چیزا براش کادو ببرم😐😐😐

این بدترین نبوداا ولی خیلی ناراحت شدم 

پناه میبرم به خدا از اندوهی که قلبم را در سکوت میخورد...

واسه منم خيلي زياده

يكي اينكه جلو شوهرم و يه غريبه بهم گفت تو زن زندگي نيستي چون قرار بود بدون شوهرم با خانوادم برم مسافرت

خدايا رگ گردن رو فراموش كن... نگاه كن! من دارم ميفتم فقط بغلم كن

بچه هاش قدشون بلنده من که اومدم به من میگفتن کوتاه 

منم گفتم من نرمالم شما زیادی بلندین

آلفا هستم💪                                                       آدمای قوی پای رفتنشان سریع است و دست ماندنشان محکم، بستگی دارد اونارو به چه نتیجه ای رسونده باشید....                                    

دیروز اومده بود خونمون حرف عروسیمون شد ،ماشالله نزدیک ۷۰۰تا مهمون دعوت کرده بودن ماهم ۱۲۰تا تقریبا بعد من گفتم تروخدا واسه عروسی برادرشوهرم انقد مهمون دعوت نکید هم مهمونا اذیت میشن هم عروس و داماد بعد گفت اره اگه عروس و داماد فامیل باشن اینجوری نمیشه منم گفتم ما که کلا صدتا مهمون داشتیم گفت باشه صدتاهم صدتاس .اخه ادم انقد پرووووووووووووووو واسه بله برون که اومدن خونمون ۱۰۰نفر بودن بعد توقع داشت واسه عروسی ما صدتا مهمونم نداشته باشیم

یه ظرفی کادو آورده بود بعد بهم گفت ایشالله که عروس بعدیم جهیزیه ش تکمیله احتیاجی نیست ازین چیزا براش ...

پسش مي دادي!!🤯🤯🤯

نيازارم ز خود هرگز دلي را كه مي ترسم در آن جاي تو باشد

از حرفاش ناراحت نمیشم چون واسم مهم نیستن

و البته درجا محترمانه جواب میدم تا بفهمه چجوری با من صحبت کنه بارها شدی تیکه انداخته فوری یجوری جوابشو دادم که پنج دقیقه بعد جلوی جمع ازم معذزت خواهی کرده

من نارس زایمان کردم اصلا ن اومد ن زنگی ن چیزی هیچی بعد حدود ۲۰ روز اتفاقی دیدمش بازم ن حال خودمو پرسید ن پسرم بعد۳۱ روز ک پسرم فوت شد روز دفنش وقتی رسید ک بچه رو بزوررر از بغلم گرفته بودن بزارنش تو گهواره ابدیش من غش کرده بودم دیدم بالا سرم ایستاده میگه مقصر خودتی چرا گریه میکنی ؟چرا زود دنیاش اوردی چرا صبب نکردی ماهت تموم بشه؟انگار من دست کردم بزور پاره تنمو درش اورده بودم خیلی دلممم شکست دیگه از اون روز برام مرده اصلا😔😔😔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792