امروز عصر خواهرشوهرن گفت بیاید بریم باهام برای لباس عروس جاریم دیر کرد و ... خواهرشوهرم پشت تلفن گفت من نمیام جون فلانی(پسرمن) من نمیام و خونه هستم درصورتی ک اومد خیییییلی بدم اومد جون بچه منو دروغ قسم خورد چرا نگفت جون فلانی(بچه جاریم)😠 حسابی بهمم ریخت این ی مورد
خیلی عصبی شدم از دستش مسخره
حالا اینا به کنار عقده ای بازی های دیگش از یطرف میگه نه فلانی فلان جور لباس نپوشیا مثلا لباس پف بعد همونو نشون جاریم میده میگه میخوای اینجوری بپوشی ؟؟؟
بعد مثلا خود مزون دار و دوستاشو جاریم و خودش میگن فلان لباس بگیر اما اونی ک من میگمو برداشته اما کارای دیگش ی مدل دیگن
بعدم میگه من و جاریم بشیم ساقدوشش من چی بهش بگم از کاراش بدم میاد وگرنه سختیش رو به جون میخریدم
اه کلا بهمم ریخت کاراش واقعا نمیدونم چیکار کنم
مثلا قرار شد با جاریم بریم جایی لباس ببینیم حسم میگه خواهرشوهرم خونشون نگهش داشته فردا تنها ببرتش ببینه
من واقعا ازین حرفا و کارهای بچگونه و خاله زنک بازی بدم میاد ولی این منو میکشونه توش
بنظرت این چجور آدمیه واااقعا بخدا به قرآن نیمتونم بفهممش
@ana27 یچیز بگو دیگه 😧
عزیزم اولا که همه ادما خوب نیستن
دوما اینکه همه ادما مثل هم نیستن
سوما اینکه همه ادما مثل خود ما نیستن
بعد هم اینکه تو هیچوقت نمیتونی کسی رو تغییر بدی
به نظرت اینکه با جاریت بره بخره چیزی از تو کم میشه؟
یا اینکه تو بشینی حرص بخوری اونا بیخیال چیزی درست میشه؟
من نظرم اینه راجع به همچین ادمایی
نه تو کاراشون دخیل باش
نه به هیچ وجه اون چیزی که میپسندی و تو ذهنت هست و به اونا بگو
هیچ چیزشونم برات مهم نباشه
چون ارامش تو مهمتر از هر چیزیه و تو نمیتونی اینارو تغییر بدی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
