سلام بچه ها من در راستای رسیدن به خواسته ها از امروز تو پیج اینستام دوره شکرگزاری رو شروع کردم اگه خواستین بیایین بهم مسیج بدین و ادرس پیجمو تو امضام میذارم
من تازه واردم یکم بهم توضیح بدید فردا ساعت 9 میتم
سلاااام دوست جونای خووووووبم واااااای ک چقدددد دلتنگتونم 😍😍😍😍 ینی این کارای من کِی تموم میشه عاخه😖😖
۲ ماه در حال بدو بدو ام🤪🤪
ولی دیگه داره کم کم بوی استراااحت میااااد😅😋😋😋😋
اومدم ی سلامی عرض کنم و باز برم💃💃😅
ایشالا ایشالا هفته دیگه ابنموفغ ک نه 😂دو روز بعدش 😅تمووووم میشه کارام و من با موفقیت و سربلندی از اولین پله موفقیتم و پروازم بالا میرم 💪💪💪💪
شیما جونم ما ب عبارتی درخواست از فرشته نمیکنیم ک!!!!
تو فرشته رو یه جور پستچی بدون ک داری نامه مینویسی ک بده ب خدا و چون فرشته ها تو کارشون خطا نیست حتما نامه ات رو میدند ب خدا. و اونا رو نزدیکتر بدون ب خدا نه از لحاظ معنوی بلکه از لحلظ مکانی(مثلا اینجور بدون ک هم خدا هم فرشته ها تو آسمونند) و لحظه ای ک تو کاغذت رو برمیداری و نامه ات رو مینویسی، خدا ب فرشته امر میکنه ک اشرف مخلوقات، عزززیزدل من، شیما جون داره برای من(خدا) نامه مینویسه بدو برو نامه اش رو برام بیار😊 و فرشته ام میاد و سریع نامه ات رو میبره پیش خدا و خدام ک مسلماااا جواب مثبت میده😉
من اینجوری فکر میکنم همیشه واسه همینم حسم بهتره تو ناما نوشتن ب فرشته تا نامه نوشتن واسه خود خدا.
نامه واسه خدا رو یه جور مسخره بازی میدونستم احساس میکردم وقتی میتونم با خدا حرف بزنم و آروم بشم چرا نامه بنویسم؟! ولی فرشته چون یه نوع واسطه است نامه نوشتن واسش رو مسخره نمیدونم. البته این حسِ منه هااااا.
اکثرا با نامه ب خدا آروم میشدند ولی من نه.
توام عزیزم ببین با چی حست خوب میشه اگه با نامه ب خدا حست خدب نیشه همون کارو بکن
🌷این تمرینها فقط واسه حس خوب پیدا کردنه🌷همونجور ک از اسمش پیداست، تمریییینه فقططط تمرین...
پس درگیرش نشو ب قول شادی جون
فقط خودمم یه سوال دارم:
اینکه تو نامه حتما باید فلان جمله رو بنویسیم ک الهه جون گفت، حتما باید بنویسیم؟؟؟؟ من حسم با این مدل جملات خوب نمیشه دوست دارم هرجور دلم میخاد بنویسم؟ حالا ننویسیم اشکالی داره؟
مثل این:👇
در جایی از نامه خود ، این عبارت را نیز قید کنید : «در جهت خیر و صلاح همگان»
سلام بر تو عشق الهی .....
هم اکنون و در این لحظه از تو می طلبم تا خواسته مرا ................ به اذن پروردگار در کمترین زمان ممکن برآورده کنی. تشکر و سپاس.
دوستانی ک میدونید خواهشا جواب بدید😍
❣تکنیک ساندویچ چیست؟
تا به حال برای شما پیش آمده است که بخواهید خبر ناخوشایند یا مطلب ناراحت کننده ای را به کسی بگویید و یا نکته‌ای منفی را به دوستی متذکر شوید ولی ندانید چگونه موضوع را عنوان کنید که کمتر ناراحت یا دلخور شود؟
متخصصان علوم رفتاری در این زمان تکنیک ساندویچ را پیشنهاد می دهند.
به این طریق که برای کم کردن اثر ناخوشایند یک پیام یا خبر منفی، آن را در میان دو عبارت یا خبر مثبت قرار داده و به مخاطب عرضه کنید.
به این صورت:
«جمله مثبت، جمله منفی، جمله مثبت»
به عنوان مثال:
احمد تو دانش آموز سخت‌کوشی هستی، اگرچه نمره ریاضیت کمتر از سطح انتظاره، ولی در دروس فارسی و علوم نمرات عالی کسب کردی.
سارا جان، شما آشپز بی نظیری هستی، اگرچه خورشت کمی شور شده، ولی سوپت واقعا خوشمزه است.
مامان، تو خیلی مهربونی، اگرچه گاهی به خاطر تذکرهای زیادت ناراحت میشم، ولی می دونم خیلی دوستم داری.
و...
قرار دادن جمله منفی در بین دو جمله مثبت از شدت اثر تخریبی آن کم کرده و با اشاره به نکات مثبت، فرد احساس می کند فقط نکات منفی دیده نشده، رعایت انصاف شده و به همین دلیل انگیزه بیشتری برای تغییر و بهبود شرایط خواهد داشت.
این نکته مهم را به خاطر بسپارید که برای بیان نکات مثبت لازم نیست اغراق کنید یا به دروغ ویژگی مثبتی را به کسی نسبت دهید، این کار اثر معکوس خواهد گذاشت. هر کسی ویژگی های مثبت فراوانی دارد که با کمی دقت متوجه آن ها خواهید شد.
👤 دکتر اشجاری( روانشناس رفتاری عضو هیئت علمی دانشگاه تورنتو کانادا )
🔸 شاید در بهشت بشناسمت!
این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامه‌ی تلوزیونی مطرح شد.
مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟
فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم.
در مرحله‌ی اول گمان میکردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود.
در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود.
در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر میکردم نبود.
در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم.
اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود.
اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!
هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!
خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟
این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...
او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!
یادمان باشد هیچ عبادتی،هیچ نعمتی،هیچ عزتی،هیچ پست و مقامی ....
بالاتر از خدمت به خلق خدانیست
آنچه از همه باعزت تر است و انسان را موفق و خوشبخت میکند فقط و فقط خدمت به خلق خداست فقط خدمت...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
1 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
