منم بچه طلاق بودم ولي روزي هزار بار خدارو شكر ميكنم با مامان بابام زندگي نكردم
شايد ي وقتايي دلم خاسته خانوادمون اوكي باشه ولي ب شرطي ك مامان بابام ادماي ديگه اي بودن
وگرنه يك درصددد دلم نميخاد باهاشون يك روز زندگي كنم
با اينكه خيلي كوچيك بودم دعوا و چيزي ازشون يادم نيس
و لطف مادرم بهم اينه كه نشسته برام از گذشته هي تعريف كنم حالا چ راست چ دروغ
بر عكس بابام ١٠ سال يبار ك منو ميبينه ي سري مزخرفااااتتت و حرفاي بيخود تحويلم ميده