من همین روزا زایمانه یه هفته خواهرم مثلا اومده کمکم
هیچ کمکی که نمی کنه باید ازش پذیرایی کنم، همش سرش تو گوشیه تا من غذا را درست کنم میز را بچینم، بعد میز را جمع می کنیم بالا سر ماشین ظرفشویی وایمیسته تا من ظرفا را بچینم، بعد می گه تو عجله می کنی نمی ذاری من بچینم😐😐😐
از وقتی هم اومده هر روز همسرم را برمی داره می بره جاهای دیدنی شهر، حالا می گه فردا شب بریم فلان جا اصلا براش مهم نیست که من هر لحظه احتمال زایمانم هست و همسرم باید پیشم باشه
یعنی سنگ تموم گذاشت برام😐😐😐😐