
و صدایش میرسد به گوش...
صدای پاشنه های کفش یلدا
دخترک نوبخت زمستان
وااای ک چقدر در رخت سپید زیباست
خبرهایی شده است
آذرجان مهمانی گرفته
ریسه های طلایی خزان و هوهوی باد عجیب قشنگ است
رااااستی تو هم دعوتی
به صرف انار حیاط پدربزرگ جان و چند بیت شعری که حافظ...
نه نه... شعری که من میسرایم برات...
فکر میکنم در لباس خاکستری بیشتر از من دل ببری...
امتحانش کن من منتظرت هستم.....
🍁 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
پاییز ای آبستن روزهای عاشقی
رفتنت به خیر
سفرت بی خطر عروس فصلها...