زجه زدم ... دستمو گرفتم جلو دهنم بلند گریه کردم ..
چرا خدا به من بچه نمیده ..چرا منو لایق نمیدونه . خوشبحالتون مادر شدید خیلیاتون . خیلی هاتون میگید سخته بچه داری شیطنت میکنه سرمون میره ...
آخ من چقد جای شلوغی هاشو تو روزمرگی های زندگیم خالی میبینم . اون دست کوچولویی ک اروم ب حالت تنبیه میزنید روش رو من حسرت دارم بگیرم تو دستم ..
چرا نمیتونم ببینم منم بچم داره دندون در میاره دلم ضعف بره برای دندوناش چرا خدا به من نمیده . چرا دارن خیلیا و ناشکری میکنن که ما نمیخواستیم ولی من میخوامو نمیده . توروخدا نگید صلاح نگید حکمت . بسه این چیزارو خیلی شنیدم مرحم زخمم نیست این چیزا . من بچه میخوام . بچه مرحم زخمامه . قربون اون دستای کوچولوی بچه ها برم ک میبینم دلم ضعف میره ولی میشکنم تو خودم ک کاش منم بچه داشتم . کاش منم مادر بشم . حیف نیست من مادر نشم وقتی دوسالو نیمه یه کتونی کوچولو خریدم سایز صفر کلی باهاش حرف میزنم میبوسمش با اشک باز میزارم تو کمد لابلای لباسای کوچولوی دیگه ک از قبل گزاشتم رو قلبم کلی گریه کردم . من دکتر نمیخوام ،قرص نمیخوام ، حکمتو قسمت نمیخوام این حرفارو نمیخوام بچه میخوام ..
مادر خواب میدیدم دلم رو بردی...
سه چارتا دندون دراوردی...
با دست من غذا میخوردی ....
اما امشب دلشوره دارم گاهو بیگاه ..
لالا لالایی گل پونه ...
خدا خودش روزی رسونه ...
واااای خدا مردم خدا بسه خدا بسهههه توروخدا بسه ...
توروخدا نگید برو دکتر نگید حتما ی حکمتی هست نگید هرچی قسمت باشه نگییید ..