دامادمون یه دوستی داشت خانواده مذهبی و آبرو دار پسرشون ورزشکار بود حتی تا تیم ملی نوجوون هاهم اومده بود ولی میگفت هم قلیون هم شراب میخوره به خدا و دین این چیزا اعتقاد نداره ولی جلوی خانواده اش ادا درمیورد مثلا نماز سر وقت میخوند حرف های مذهبی میزد خواستگارم بود شانس اوردیم دامادمون میشناختش یکی دوبار رفتم باهاش بیرون همراه خواهرام برای آشنایی ازرعمد بحث مذهب و اعتدات رو پیش کشیدم تا یه جایی همراهی کرد بعد دیگه نتونست گفت بسه راستش من اعتقادی ندارم خدا رو شکر برام دستش رو شد
اشتباهم این بود هر جا رنجیدم خندیدم فکر کردند درد ندارد ضربه ها را محکم تر زدند...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
درسته ريسك هست ولي هرچي همه جوانب رو با احتياط رعايت كنن اختمال خطا كمتره من خودم فقط دو م ...
من نه. خیلی کمتر بود. خواستگاری اولیه که انجام شد تقریبا دو ماه و نیم رایزنی کردیم و سنجیدیم، بعد ۴ ماه با هم در ارتباط بودیم و مثل شما قبل بله برون ازمایش رفتیم. ولی فاصله بله برون و عقد ۳ هفته بود
اگه دوتا جمله گهربار (به من چه و به تو چه) سرلوحه زندکی باشه خیلی راحت تر زندگی میکنیم!