انقدر گریه کردم امشب تولد دختر جاریم بود با شوهرم رفتیم جاریم خیلی رفتار بدی باهام کرد من همیشه بهش احترام میذاشتم و گاهی اون رفتاری میکرد میگفتم نه من اشتباه میکنم اما امشب خیلی کارش زشت بود
چه دلیلی داره به شوهرت بگی...اصلا چرا قراره به شوهرت بگی...شیک و مجلسی جواب جاریتو بده دلت که خنک شد به روی شوهرتولبخند ملیح بزن و زندگیتو بکن...ارزش نداره سر جاری دعوا کنی باشوهرت...شوهرت چیکار کنه جاریت ناحالیه
از در وارد شدم باهاش روبوسی کردم صورتشو گرفته اونور انقدر که انگار گوششو چسبونده رو لپ من البته این کار همیششه. بعدم که داشتن کیک تقسیم میکردن هر کی یه جایی بود من و خواهرشوهرم تو اتاق بودیم با شوهر خواهرشوهرم اون داشت بچشو شیر میداد منم دخترم وایستاده بود داشت بازی میکرد یهو با دو تا ظرف اومد یکیشو داد به خواهر شوهرم یکیشم به شوهرش بعد با یه لحنی به من گفت میخوری یا میای اونجا؟؟؟؟