سلام، دو هفته پیش خواهر شوهرم تمام خانواده اش رو دعوت کرد شام خونشون من و جاریم هر دو خونه ی مامان هامون دعوت بودیم از قبل و عذر خواهی کردیم که نمیتونیم بریم خونه ی خواهر شوهر ولی تا چند روز خواهرشوهرم برخوردش باهامون سرد بود و گذشت امروز بعد از ظهر خونه ی مادرشوهرم بودم گفت با سارا (جاریم) برین خونه ی طناز (خواهرشوهرم) شام بمونین اون موقع که دعوتتون کرد نرفتین ناراحت شد امروز برین تا از دلش در بیاد گفتم والا روم نمیشه برم بگم شام درست کنه اونجوری به زحمت میفته بعد از شام میریم مهمانی مادرشوهرم برگشت گفت وااای شما چرا اینجوری هستین دختر بدبخت من جونش برای شما در میاد (اره جون عمش)😏ولی شما دوست ندارین برین خونش خلاصه انقد اصرار کرد که با جاریم هماهنگ کردم بریم اونجا بعد رفتیم دم در خونش آیفونشون خراب بود انقد در زدیم که دیدیم دیگه در رو باز نمیکنه میخواستیم برگردیم که اومد باز کرد در رو گفت خواب بوده
مادر بودن ناب ترین احساس دنیاست...مادر بودن یعنی نفس کشیدنت بسته به نفس های فرزندت... به نظرم بعد از عشق خدا عشق مادر قوی ترین عشق جهانه
گفتم وا شما که گفتید با سارا برید خونه ی طناز نگفتین خودتون هم میاین گفت من گفتم تو متوجه نشدی 😏😏در حالی که مطمئن بودم اصلا به من نگفته خلاصه شام اصلا سیر نشدیم بخاطر حضور مادرشوهرم اینا ظرف ها رو هم من و جاریم شستیم خواهرشوهرم یه تعارف هم نزد که خودش میشوره غذا پختن و ظرف شستن چیزی از آدم کم نمیکنه به شرطی که آدم احساس نکنه دارن ازش سو استفاده میکنن خواهرشوهرم خیلی خیلی تنبله خونه ی مادرشوهرم که جمع میشیم دست به سیاه و سفید نمیزنه خونه ی خودش هم اینجوری رفتار هاش خیلی غیر قابل تحمله
مادر بودن ناب ترین احساس دنیاست...مادر بودن یعنی نفس کشیدنت بسته به نفس های فرزندت... به نظرم بعد از عشق خدا عشق مادر قوی ترین عشق جهانه
ایندفعه رک بگو اگه قراره برم مهمونی غذا بپزم ترجیح میدم تو خونه خودم باشم حداقل راحتترم به مادرشوهرت ...
مادرشوهرم همیشه میگه زن باید زرنگ باشه کاری باشه ولی دختر خودشو اصلا نمیبینه البته میبینه ها به روش نمیاره اگه بخوام از تنبلی های خواهرشوهرم بگم صبح میشه
مادر بودن ناب ترین احساس دنیاست...مادر بودن یعنی نفس کشیدنت بسته به نفس های فرزندت... به نظرم بعد از عشق خدا عشق مادر قوی ترین عشق جهانه