سلام خدا جون
منو یادته؟؟؟؟
یکی از بنده هاتم.برات از دلم میگم شاید حرفامو بخونی و بشنوی و منو یادت اومد.
منی که بهم پشت کردی،منی که ...
بذار از اول زخمام برات بگم
خدا یادته پنج سال بعد از زندگی مشترکمون با همسرم تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم.یادش بخیییییر... چقد هیجان زده و خوشحال بودیم.ماه اول با کلی استرس اقدام کردیم و نشد ولی ماه دوم بعد از یه عالمه دردی که داشتم متوجه شدم یه نی نی تو دلم گذاشتی و دردا از بارداریمه.چقد خوشحال شدیییییم... چقد شکرت گفتیم... خبر و به همه دادیم و همه م خوشحال شدن.
ماه اول رو که با درد گذروندم و ماه دوم رو هم همینطور و تا وسطای ماه سوم که دیگه کم کم دردام آروم شد و رسیدیم به غربالگری اول که گفتن سالمه و دختره و اومدیم خونه،گذشت و تا رسیدم به آنومالی که باز گفتن سالمه و نی نی پسره.چقد از اینکه اول جنسیت رو اشتباه گفته بودن جا خوردیم و بعدا چقد خندیدیم...