مامانایی ک نی نی شیر ب شیره دارین میان یه لحظه

باريكلا به اراده ات

دختر من ١٧ ماهشه، از فكر بچه دوم چهار ستون بدنم ميلرزه

انشاالله خدا كمكتون كنه

من دختر اولم اسالو سه ماهش بود دومی بدنیا اومد تو بیمارستان همش گریه میکروم واسه دخترم که پیشم نیست ولی خیلی دختر خوبو فهمیده ای بود اصلا اذیتم نمیکرد فقط بوسش میکرد الانم که بزرگ شدن بزرگه 3سالو نیمه اس خیلی خوبه بهن وابسته ان فقط خاله بازی میکنن😍

چاره ی نیست 😳 خواهرم با گریه بچشو فرستاد خونه مامانم مث شما حالش بد بود الان خواهرزادم یه لحظه ام تنهاشون نمیذارن سخته ولی میگذره بسلامتی

دختر خاله من شرایط شما رو داشت رفتیم دیدنش ی لحظه حواسمون نبود دیدیم بچه بزرگه داره ب کوچیکه چوب شور میده میگه بخور.ابجی بخور.اینو گفتم یکم بخندی

الانم خیلی باهم دوستن

عزیزم وقتی بچه دوم اومد باید حیلی خیلی به اولی توجه کنی خواهی نخواهی حسادت میکنه و عصبی میشه چون بچه نوزاد نیاز به مراقبت داره و اینو بچه کوچیک نمیفهمه پس سعی کن خیلی بهش توجه و محبت کنی روزیی که زایمان کردم برگشتم خونه پسرم اومد یه نگاهذبه ابجیش کرد و رفت قلبم تیکه تیکه شد پسرم 1سال از دخترم بزرگتره نمیدونی چه حسی داشتم دلم خیلی واسه پسرم سوخت

اینم بگم بهترین کارو کردی متاسفانه توی ایران بچه شیر به شیر خیلی بده ولی توی اروپا یا خارج از ایران اکثرا بچه هاشونو با فاصله کم میارن

الان پسرم و دخترم عاشق همن همه ی بچه ها به این دوتا حسودی میکنن چون توی خونه همبازی هستن و دوست سختیش 2سال اوله بعد که میگذره با هم بای میکنن با هم غذا میخورن هر چیزی که میخریم واسشون دوتا میخریم مث دوقلوها این لحظه هارو با دنیا عوض نمیکنم وقتی دوتاشوم نسشتن کنار هم و فیلم میبینن اخخخخ

الهی ....چه بد! خواهر نداری بفرسی خونشون

ب هر حال یه شبه دیگ باید تحمل کرد  

اولا تنهایی بچه اولت واسه یه شبه به سلامتی میری ومیایی .سعی کن هواشو بیشتر از قبل داشته باشی.ماهم این دوران رو گذروندیم.واسه توام میگذره سعی کن روزای خوبی رقم بزنی بعد حسرتشو بخوری.

سعی کن به خودت سخت نگیری منم همینطوری بودم خودمو مقصر میدونستم و میدونم در حق پسرم اجحاف شدولی کاره ای که شده فقط سعی کن سیراب از محبتش کنی انشالله زود بزرگ میشن