34 سالشه ! از اول عین زنا بزرگ شده ! تقریبا خرج درست و حسابی برای من نکردن ! فقط متوقع بودن بعدا فهمیدم فقط می خواد بکنه ولی من تو عقد و عروسی اصلا حالیم نبود !!!! دو تا کت و شلوار می خواست جهاز رو خودش تک تک انتخاب می کرد که بخرن! وقتی بچه دار شدیم گفتم خونه کوچیمه گفت مادربزرگت که خونه داره یه واحدشم بده به ما بابام نذاشت و همه چیزو خراب کرد ! شاید اگر رفته بودیم تا الان خونمون رو هم خریده بودیم من از پدر و مادر هم شانس نیاوردم
قهر کنید برین خونه پدرتون بگین تا موقعی که نری خونه نخری برنمیگردم. مشکل شما این هست که از اول اختیار همه چی رو دادین دست شوی مبارک
قهر کردم رفتم فایده نداشت عزیزم ! هی بچه مو می گشیدن می بردن می یاوردن بعد رفتن تو فامیلم گفتن این شلخته اس الکی می گه خونم کوچیمه جوری آبرومو بردن که همه حرفمو میزدن از تو حمومم و کمدام من چون کارمندم هفته ای یکبار می رسم کمدامو مرتب کنم خب کمد بچه به هم می ریزه دیگه ولی خیلی وسواسم و تمیز و دستپختم عالیه ! ولی مادرشوهرم افتضاح کثیفه هر چی خودش داشت به من نسبتت داد کاری کرد نتونم قهر کنم
خیلی سخته والا مال ما که مسؤلیت سرش میشه هم دردی ازمون دوا نمیکنه،تواین اوضاع واحوال مملکت هرچی میدوه فقط درجا میزنیم،وای به حال اونایی که مسؤلیتم حالیش نیس،خدا خودش به دادمون برسه،بخدا افسرده شدیم،من صبورترین زن بودم تو تمام فامیل،ولی کم اوردم.
خب شما هم سنگ شو. من باشم به همچین مردی غذا هم نمیدم. البته اگر نریزن سرم بگن زندگی دیگران رو خراب میکنی. دقیقا بخش زیادی از مشکلات شما زندگی با خانواده همسرتون هست چون دیگه مجبورید به شیوه اونها زندگی کنید. پیش مشاور رفتین؟
می گه غذا نپز باورت می شه!!!! همه اینا رو دقیق بهش یاد داده ننش ! بعد هیچ جایی نمی رم با خانوادش پامم خونه مادرش نمی ذارم هیچ مشکلی نداره با کارهای من ! یعنی از روزی که گفتم بریم اصلا دیگه به من کاری نداره که نره !!! خخخ
