سلام و درود به همه دوستان
بچه های عزیز من یه مشکل خیلی مسخره دارم که نمیدونم چطوری باهاش کنار بیام .خواهشا اگر راه حلی به ذهنتون میرسه دریغ نکنید گاهی وقتا یه تجربه مشابه که در اختیار دیگران میذارید یا یه جمله تکان دهنده مسیر زندگی آدمارو عوض میکنن.
خب داستان من اینه که بدون عشق ازدواج کردم و پیش خودم گفتم که عشق و محبت باید بعد از ازدواج شکل بگیره و تا قبل از همسرم با هیچ مردی هیچ گونه ارتباطی نداشتم اما بعد از ازدواجم با اخلاق های فواقالعاده بد شوهرم و خانوادش روبرو شدم و ناگفته نمونه که خودم هم فوق العاده خام و بی تجربه بودم ؛اگه بخوام مفید و مختصر براتون بگم من و شوهرم از هفت روز هفته پنج روزشو دعوا داشتیم حتی تو عقد تا پای طلاق هم پیش رفتیم ولی با ابراز پشیمونی و وعده وعیدهایی که بهم داد باهاش عروسی کردم ولی اوضاع بهتر که نشد هیچی بدترم شد .بدتر بودنش این بود که به تمام اخلاق های شوهرم خیانت و مشروب خوری هم اضافه شد و این برای من مثل یه پتکی بود که خورده بود تو سرم اون موقع .