اونوقتی که توی بیمارستان بهوش اومد حالم خیلی بد بود وهمش گریه میکردم،چون میدیدم مادرای دیگه بچه دارن و من هیچی
یه خانمی روی تخت بغلی بود تا حال منو دید شروع کرد به صحبت کردن وبهم گفت منم پارسال دقیقا حال شما رو داشتم اما الان ببین باردارشدم وزایمان کردم به لطف خدا وه بخای انقدر راحت خودتو ببازی افسرده میشی وتموم زندگیت میره زیر سوال،پس محکم باش و نا امید نشو.
خدا خیرش بده حرفشو فیتیله کردم و کردم توی گوشم ونزاشتم افسردگی بیاد سراغم.الانم الحمدلله خدا و امام رضا بهم لطف کردند وباردارم
از من به شما نصیحت اگه بچه دار شدن برات مهم محکم باش