تایپیک بغلی درمورد دزد بود یادم افتاد
من که هر وقت یادم می افته روده بر میشم الانم که دارم مینویسم دارم با صدای خفه زیر پتوذمیخندم😁😁😁😁😁
این قضیه رو خواهرم تعریف کرد من از زبونذخواهرم مینویسم که قاطی نکنین
خواهرمذمیگه با دایی شوهرم اینا یه سال تابستون رفته بودیم مسافرت شمال.....
دایی شوهرم شلوارش توی دریا خیس شد وبعد که میخاست شلوارشو عوض کنه متوجه شده که عه یادش رفته شلوار اضافه با خودش بیاره
واسه همین شوهرم شلوارشو میده به داییش بپوشه
دوتا چادر داشتیم شب واسه استراحت چادرهای مسافرتیمونو زدیم وما توی چادر خودمون ودایی وخانوادش هم توی چادر خودشون خیلیییییی هم خسته بودیم یه وقت نصفه شب که تو اوج خواب بودیم......