تاپیک طولانی هست اگه به داستان کوتاه علاقه دارین بخونین🌷🌷
نوستالژی های مزخرف1
ما یک روز که از فرط بیکاری نشستیم و (خیلی) فکر کردیم،تصمیم گرفتیم نویسنده شویم.
حداقلش این بود که ننه مان بالاخره از وجود ما یک سودی می برد.این بود که قلم بدست شدیم،اما حالا نمیدانستیم چه بنویسیم!
اولش تصمیم گرفتیم یک رمّان ماجراجویانه برای نوجوان بنویسیم،اما یک لحظه به خودمان امدیم و دیدیم مثل یک میمون متقلب نشسته ایم و داستان های هری پاتر را کپی می کنیم.....