#التماس_تفکر
⁉️❗️
زل زده بودم به یڪ مرد اروپایی و با خودم می گفتم
چه خوش تیپ!
ناگهان همسرش از در امد تو. توي ڪشتی نشسته بودیم.
در این مدت به زن ها زیاد نگاه نڪرده بودم .
اغلب زیاد به آدم ها نگاه نمی ڪنم، ڪلیت یڪ فضا بیشتر برایم جذاب است،
یا گاهی جزئیاتی خیلی خاص در زنده ها و اشیا.
ಠ_ಠ
زن آن مرد توجه من را به خودش جلب ڪرد.
تمام تن، دست ها، پاهای او ڪڪ و مڪ داشت، اما او پیراهن راحت و دامن ڪوتاه پوشیده بود.
از آن روز به زنان بیشتری نگاه ڪردم،
دختر رزوشن فلان جا ڪه خیلی اضافه وزن دارد و نیم تنه می پوشد.
فلان زن ڪه چند خال گوشتی روی سینه اش داشت اما لباس باز پوشیده بود.
رگ های واریس فلان زن و دامن ڪوتاهش.
با خودفڪر ڪردم چرا ندیده بودمشان؟
و اگر این ویژگی ها در بدن من بود چه اتفاقی رخ میداد؟
قطعا لباس باز نمی پوشیدم یا حتی هیچوقت لباس تنگ به تن نمیڪردم مبــــــــــادا چربی هایم بزند بیرون .
(◎_◎;)
بعد به مردها فڪر ڪردم، به زندگی هایی ڪه از جسمانیت عبور ڪرده ،
مردهایی ڪه نمی گویند خال گوشتی ات را بردار،
یڪ فڪری به حال خط واریس ات بڪن،
زن چاق ڪه نیم تنه نمی پوشد،ماه گرفتگی ات را درست ڪن.
ابروهات رو وردار خب! چرا نمیری لیزر؟ چرا نمیری خال گوشتی رو برداری؟ واااا، این چه هیڪلیست؟
چقدر بيريخته طرف و ... چه ڪوتاهه. چه درازه .
دارم به معنای جهان اول و سوم فڪر می ڪنم و به عــــــــــبور....
و
چه سخت ڪه ما هنوز برای هم لباس می پوشیم ,
برای هم رژیم می گیریم و جسم و فیزیڪ به بدترین شڪل ممڪن اولویت ماست،
شبیه هم بودن،برای زیبا بودن!!
نداشتن خود باوری و اعتماد به نفس و مخفی ڪردن نداشته هایمان در پشت نقاب اندام وبینی های عمل شده ولبهای ......
چــــــــــرا اینگونه شدیم ؟
چرا در عین حالی ڪه دیگران را همانجور ڪه هستند نمیبینیم و دوست نداریم و احترام نمیگذاریم و....
اما تمام زندگیمان را بر اساس نگاهشان تنظیم میڪنیم ؟؟؟
تفاوت ما با آنان فقط در منطقه جغرافیایی و وضعیت اقتصاد و... نیست
ڪه در طرز فڪــــــــــرمان است .
ما اسیر یڪدیگر شدیم .
اسیر نگاه یڪدیگر و قضاوت های بیجای یڪدیگر.☘
🤔
🖋 #تهمينه_حدادى
