ساعت ۱۰ با شوهرم و مادرش و بچه ها رفتیم ب خونه جدیدیمون سر زدیم فاصلش ۱ ساعته با خونه فعلیمون
داریم بازسازی میکنیم اگه خدا بخواد اول مهر جا ب جا شیم.
اونجا شوهرن و داداشش رفتن کار کردن منو مادرش رفتیم خرید یکم از اونجا ناهار همگی رفتیم خونه بابام و زن جدیدش بعد اومدم رسیدم خونه شوهرم دوباره این راهو رفت ب بقیه ی کارا برسه