بچه ها من چند سال نامزدی بودم باشرایط سخت و.. بالاخره ازدواج کردیم واومدیم خونه پدرشوهرم اینا ،الان دوساله خونه اونا هستیم و هنوز برامون جور نشده خونه مستقل بگیریم بعضی موقع واقعا ناراحت میشم ،بعضی موقع میگم یعنی حکمتی هست تو این شرایط،؟
ای فرزند آدم، من به هرچه بگویم《باش》میشود مرا درآنچه به تو فرمان داده ام فرمانبردار باش تا کاری کنم که به هر چی بگویی《باش》 بشود. حدیث قدسی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
فقط اینکه سعی کن مادرشوهرت با پدرشوهرتو مثل مامان و بابای خودت ببینی چون ادم بعضی موقع ها از مامان و بابای خودش هم دلگیر میشه اگه اینکارو بکنی خودت کمتر اذیت میشی و شوهرت قدرتو بیشتر میدونه
پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خدا. ودرآن باغ کسی میخواند که خدا هست دگر غصه چرا؟