2777
2789
عنوان

بنظرتون خونوادم چکار کنن

| مشاهده متن کامل بحث + 1246 بازدید | 68 پست

بلاخره با سرسنگینی با دعوا ما چله بردیم بخدا چه چلی ای بابام برای همون بخاری 900 پول داده بود گفته بود میاد تو خونه پسر خودم بزار خوبشو بخرم چند جعبه میوه سرتا پاهم ک خرید کرده بودیم کفش شلوار پالتو مانتو .حتی پیراهن مجلسی فقط کیف نخریده بودیم خودم کیک و ژله رو اینا رو درست کرده بودم خواهرم سبد میوه بیشتر میخواستیم دهنشون بسته باشه

ما رفتیم دختره بلند نشد بیاد جلوی پای ما ما هم سلام ملام نکردیم فقط اومد با مادرم روبوسی کرد چند روز قبلش هم مادرم بخازر فشارهای اونا بیمارستان بستری شد الهی بگردم خواهر کوچیکم که معرفی کردن چقدر گریه کرد چقدر خودشو فحش داد

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ما رفتیم دختره بلند نشد بیاد جلوی پای ما ما هم سلام ملام نکردیم فقط اومد با مادرم روبوسی کرد چند روز ...


ببین این دختره پررو هست خب خودتون رو دادید عزیزم ! به داماد هم رو بدید همینطوری دم در می یاره ! کاری که ما کردیم باید همش خودتونو بگیری و وا ندی و رو ندی ! 

توی مجلس چله ای مامانم به زنعموی عروس گفته بود ما رسم بخاری نداریم جاریت از ما زور شده و ما اوردیم این حرف مامانم اینجا بماند عروس داماد اومدن ما هم شاباش کردیم یعنی همون پلی که میخواستیم بدیم رو دادیم به عروس داماد ما اصلا توی چله رسم شاباش نداریم که باز اونا رسم کردن خوب برادرمم هرچی بهش شاباش کردن گذاشته بود تو جیبش اونجا که خواهر کوچیکم بخاز اون کثافت سیلی خورده بود گوشه نشسته بود منم دست دادشمو گرفتم گفتم برو اونوبیاره وسط همین اونم رفت اورد خواهرمم یه دوری زد عروسم سریع رفت دست داداشمو گرفت چسبوند بخودش ما عم داشتیم میرقصیدیم گفتن نرقصین عروس داماد میخوان باهم برقصن فیلم بگیرین منم گفتم بزار اهنگ تموم بشه بعد ما میریم یانا بزار برقصن همه اینا از لج بودا واقعا بی احترامی کردن خیلی زیاد با دلخوری از خونشون اومدیم بازم ما بخاطر برادرمون سکوت کردیم و حرفی نزدیم

متاسفانه خانواده درستی واسه وصلت انتخاب نکردید

خانواده ایی که حاضر دخترش بده به یه اقایی که سرباز و شغلی نداره مطمئنا از اون دخترهایی که عقده های خونه پدرشو میاره خونه همسر

ازدواج سنتی بوده عشقی که درکار نبوده که صبر کنه تا سربازی طرف تموم بشه 

ولی خب شما هم که رفتید خاستگاری برای برادرتون که سرباز دیگه باید این هم درنظر میگرفتید که خرج و مخارج دختر عقد کرده رو پدرت باید بده تا زمانی که پسرش کار پیدا کنه 

ولی از شانس بد شما با خانواده درستی وصلت نکردید فکر می کنه فقط باید تیغ بزنند خانواده پسرو

مجبورید تحمل کنید تا برادرت کار پیدا کنه 

وگرنه همین اش همین کاسه

بعد از مجلی شب بعد بابای دختره زنگ زداز بابام کلی تشکر کرد که مارو رو سفید کردیم مارو فلان کردیم جلوی فامیلمون ازین حرفا .دورورز بعد باز این عروسمون اومد خونمون خوب و خوش بودن ما هم خوشحال که تموم شدده خداروشکر کردیم ولی بعد اونشب که گذشت فرداش زنگ زدن به برادرمو مادرمو بابام شروع شد گریه دعوا که چرا مامان من به زن عموم اینجوری گفتن

خب توی عقد اونچیزی که عرف هست ما قبول کردیم یعنی پدر م قبول کرده ایون چیزی که رسمه خودشون گفتن شما امشب شام بدین ما بله برون میگیرم ما فلان مجلس میگیرم ما دختر اولمونه ما ال میکنیم ما بل میکنیم همش کشک . که بعدا مدعی شدن شما چرا  جشن عقد نگرفتین بابام گفت هروقت تو بله برون میگیریم منم یه جشنی میگیرم که دهن شما باز بمونه ممثل چله

اومدن زنو شوهر خونمون رو فرش خونمون نشستن به بابام میگه تو خسیسی فامیلمون گفته تو با اون پولداری یه جشن برای پسرت نگرفتی برادشته به مادر من میگه تو اخلاق نداری وای که چه حرفا شنیدم من ازین مادرشوهرم بابام چند بار گفت نزنید این حرفارو من خسیسم که پول شام نمیدادم اینهمه برای دخرت خرج کردم اهان راستی مادره برداشته گفته پول شهریه دخترمو باید پسرت بده وازین حرفا واقعا به تمام معنا گشنه گدا بودند

بعد از مجلی شب بعد بابای دختره زنگ زداز بابام کلی تشکر کرد که مارو رو سفید کردیم مارو فلان کردیم جلو ...


عزیزم مادرت نباید به زن عموی عروس حرف بزنه باید رک به خودشونو می گفتید و نمی خریدید قبول کن کار مامانت هم درست نبوده 

باباعه گفت طلاق بدین ما بهم نمیخوریم ما فرهنگمون بهم نمیخوره شما اینجورین بابامم گفت مهریه رو ببخشه  طلاق میدم چرا ندم ما خسیسیم ما نمیتونیم مثل شما خرج کنیم باورتون نمیشه برای شب عقد مادره 50 تومن به برادرم داده بود همش میگفت من 50 تومن دادم مادرم برادشته 50 تومن بهش داده گفته پول قرض بوده دادمش بهت

عزیزم مادرت نباید به زن عموی عروس حرف بزنه باید رک به خودشونو می گفتید و نمی خریدید قبول کن کار ماما ...


عزیزم مادر من ناراحت بوده من قبول دارم بابام نباید میخرید بخدا خودمو کشتم گفتم جلو اینا کوتاه نیاین بابام نکرد بعدشم مادر من به شوخی گفته  نه جدی ولی به هر حال گفته بود اون زن عموی همچیز کارم چندتا اب لعاب دار گذاشته بود روش به مادر ه گفته بود یه زندگی رو پاشوندن اینا 

عزیزم مادر من ناراحت بوده من قبول دارم بابام نباید میخرید بخدا خودمو کشتم گفتم جلو اینا کوتاه نیاین ...


زندگی که سر یه بخاری بپاشه بهتر که بپاشه اینا اهل کندن هستن عزیزم بهتر که نباشن ازدواج های الان فقط تجارته 

بعد از این قضیه بعد دوماه زنگ زدن به برادرم که ما جای فلان دادگاهیم بیاین بریم برای طلاق که بابام با برادرم رفته بودند اونجا همون حرفا و اینکه اونا قانع شده بودند زیاده روی کردند اونجاباباهه صورت داداشمو ببوسن ماده همینجوری دیگه توافق کردند که کاش همونجا تموم میشد .دختره اصلا دیگه خونه ما نیومد همش برادرم اونم اهر هفته ها

اومدن زنو شوهر خونمون رو فرش خونمون نشستن به بابام میگه تو خسیسی فامیلمون گفته تو با اون پولداری یه ...


وای وای ! چه خانواده ای ! فقط دنبال پول بابات هستن ! داداشت هیچی نمی گه ؟ 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز