عاقا باباهای شماهم. یچیزی رو ششصد. دفعه تعریف میکنن واستون؟؟
تو همشونم قهرمان خودشونن؟؟
خاطرات سربازی رو چن بار واستون دوره کردن
باباهای شماهم تو جوونی پیش دوستاشون پاک دامن ترین بودن
دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟ دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟ این نبض زندگی ... بی وقفه می زند! فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...! دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ... طوری نمی شود... فردا بدون من ...!
بابای من دو تا جوک بلده یعنی کافیه کوچیکترین اشاره به اون دوتا جوک شه. دوباره تکرار میکنه
دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟ دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟ این نبض زندگی ... بی وقفه می زند! فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...! دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ... طوری نمی شود... فردا بدون من ...!
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
هییی یادش بخیر مجرد بودم.هر بار یه چیزی خراب میشد حتی لامپ میسوخت بابام میگفت ای بابا چیکارش کردی خراب شد😐حالا من اصلا دست نذاشته بودم به اون وسیله
شازده کوچولو با ادب پرسید: بیوطنها کجا هستند؟گل گفت: بیوطنها؟ خدا میداند که کجا میشود پیدایشان کرد. باد این ور و آن ور میبردشان. نه اینکه ریشه ندارند؛ بیریشگی، حسابی اسباب دردسرشان شده...(شازده کوچولو، آنتوان دوسنت اگزوپری.ترجمه و اقتباس کنتـ مونت کریستو)
کنترل تی وی میگیره دستش میخابه وقتی هم ک از دستش میکشمـ میگ عه داشم نگاه میکردم؛ کلا کنترل نباشه خاب ...
زدی وسط خال. دقیقا همینه. میگه من بیدارم
میگم به پیر ب پیغمبر خوابت برد میگه نه
دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟ دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟ این نبض زندگی ... بی وقفه می زند! فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...! دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ... طوری نمی شود... فردا بدون من ...!
دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟ دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟ این نبض زندگی ... بی وقفه می زند! فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...! دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ... طوری نمی شود... فردا بدون من ...!
نه. بابای من چیزی رو شیشصد بار نمیگه. سربازی هم نرفته. هیچ وقت هم از پاک دامنیه خودش تعریف نمیکنه درصورتیکه خیلی پاکدامنه و نجیب هست ولی همیشه به ما میگفت مردا و جامعه اون چیزی نیستند که شما توی خونه میبینید جامعه گرگه. درکل آدم فرهیخته ای هست.
من حلیم رو با دارچین میخورم شما دوست داری با نمک بخور یا با شکر بخور. 😂تصورم از بعضی از نی نی سایتی ها پشمک حاج عبدا... هست تو همه تاپیکا پشماشون میریزه ولی بازم پشم دارن برای تاپیک بعدی 🤣🤣🤣🤣. آهای تویی که پاچه میگیری چخه چخه.
یه خاطره هم هست من بچه بودم خیلی گریه میکردم میخواسته بزارتم دم در😐😐😐😑😑😑 اینو به هر کی میرسه میگه. انگار نه انگاری خر بالغی شدم واسه خودما
تصمیم دارم بترشم. چون روز اول ابرومو جلو شوهرم مطمئنم میبره😂😂😂😂
دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟ دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟ این نبض زندگی ... بی وقفه می زند! فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...! دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ... طوری نمی شود... فردا بدون من ...!
من متاسفانه از بچگی تا 19سالگی ک پدرم فوت کرد هبچ خاطره شیرینی ندارم.نمیدونم تقصیر منه یا پدرم.واقعا پیشه از پدرت هیچ خاطره ای نداشته باشی.نمیدونم من ندارم.فقط یادمه بچه بودیم محل کار بابام باخونه فاصله ای نبود حتما باید ظهر هندونه میخورد.مامانم براش قاچ میکرد میزاشت تو طرف براش میبردیم سرکارش.یا زود عصبی میشد و دعووامون میکرد همیشه ازش میترسیدم.یادمه با کوچکترین حرکت دعوامون میکرد.حتی سروصدا میکردم وسط نماز قطع میکرد میفتاد دنبالمون ک بزنه.اتفاقا بچه های بدی هم نبودیم
من متاسفانه از بچگی تا 19سالگی ک پدرم فوت کرد هبچ خاطره شیرینی ندارم.نمیدونم تقصیر منه یا پدرم.واقعا ...
متاسفم عزیزم😔
دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟ دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟ این نبض زندگی ... بی وقفه می زند! فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...! دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ... طوری نمی شود... فردا بدون من ...!
بابا های شماهم تو سربازی کلی چیز میز شکار کردن بخورن؟؟
بابای من کم مونده بگه پلنگ شکار کردیم🙄
دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟ دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟ این نبض زندگی ... بی وقفه می زند! فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...! دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ... طوری نمی شود... فردا بدون من ...!