2777
2789
عنوان

بیایی از کسایی که مسخره می‌کردن موردی رو و سرشون اومده بگیم

| مشاهده متن کامل بحث + 33543 بازدید | 622 پست

من تربیت بعضی بچه های اطرافیان رو انتقاد میکردم به مادرشون میگفتم چقدر لوسن یا چرا گوش نمیدن به حرفاتون من اگه بچه دار بشم اینطور میکنم اونطور میکنم

الان دوتا پسرام به حرفام گوش نمیدن دائم هم گریه و دادو بیداد می‌کنن هیچکدوم از روشای تربیتی هم به کارم نیومد

خدایا توبه  


محمدمهدی و محمد مسیح هدف از تولد شما خدمت به امام زمان است و بس   

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خواهرشوهرم همش منو به خاطر سارافون پوشیدن یا اینکه موبیرون بود مسخره میکرد سه تا عروس آورده یکی از ی ...

شوهرت میشه دایی اون پسر.پس زنش که عروس خواهرشوهرته محرمه به شوهرت

قایق ببینیم گریه مان میگیرد...رنگین کمان ببینیم گریه مان میگیرد...پیتزا ببینیم گریه مان میگیرد...رقص ببینیم هم...ترانه ببینیم هم...کورد ببینیم...بلوچ ببینیم...عرب ببینیم...فارس ببینیم هم...زیارت قبول ای چشم های اشک آلود!!!

اشتباهی نوشتم محرم نیس

قایق ببینیم گریه مان میگیرد...رنگین کمان ببینیم گریه مان میگیرد...پیتزا ببینیم گریه مان میگیرد...رقص ببینیم هم...ترانه ببینیم هم...کورد ببینیم...بلوچ ببینیم...عرب ببینیم...فارس ببینیم هم...زیارت قبول ای چشم های اشک آلود!!!

من دوران عقد یه ماه به عروسی باردار شدم که دخترخالم خیلی اذیتم کرد با حرفاش. 

خودش که خونه خودش بود  اما خواهرش هم تو عقد باردار شد سقط کردن که خیلی مشکلات براشون پیش اومد. 

زن همسايمون به اونیکی همسایه گفت نذاردخترت دنیا بگرده سبکه خودش دخترنداشت من 8 سالم بود شلوغ بودم شادبودم بخداالان دخترش دبیرستان نرفته آرایش زن شوهردارومیکنه تیپ افتضاح 

.

عمم من خیلی سفیدبودم لبام  غنچه همیشه توجمع بهم ميگفت زشته آدم ایقدلب گنده شیربرنج چه میدونم چون به پسرش جواب رددادم الان دومادش لباش خیلی خیلی غنچه اصلا گل بازشده ان هيچوقت کسی رومسخره نکردم اما هرکی اذیتم کرد اگه پیرزن صدساله هم بود زدم توگوشش 

.

خواهرشوهرم تودوران عقد بخاطره یه اثره سوختگی کف دستم که ۲سالگی سوخته بودم اومد خونمون داد و هوار که خواستید دخترتونو به ما بندازید و این حرفا. سنتی بود ازدواجم و انتخاب خودش بودم ها.

به دوماه نکشید که دست پسره۲ساله خودش سوخت و منم بواسطه رشتم هر دو روز میرفتم برای شستشو و پانسمان دست پسرش😐البته من راضی به عذاب اون طفلی نبودم. ولی دل پدرم خیلیییییی شکست بااون جمله که دخترتونو خواستید بندازید بهمون. بابام خیلی آدم محترم و بامحبتیه. بخاطره من سکوت کرد طفلی و ‌...

هییی خدا

👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀
من تربیت بعضی بچه های اطرافیان رو انتقاد میکردم به مادرشون میگفتم چقدر لوسن یا چرا گوش نمیدن به حرفا ...

این بلا سره منم اومده😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢

👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀👀
من به لباسای خودم ویار دارم😐امروز کمد لباسای شوهرمو مرتب کردم ماله خودمو که بهش رسیدم عق میزدماااا ...

وایییی خواهر ب خودم ویار داشتم.از بوی خودم متنفر بودم. همیشه ماسک فی لتر دار میزدمو تو دماغی حرف میزدم که بوی خودمو نفهمم. چقدر حالم بد میشد وقتی ی لحظه بوم بهم میخورد. لباسامو فقط پرت میکردم تو کند.مرتب نبود. گاهسگی که شلوغ میشد شوعرم برام مرتب میکردشون

من تازه ازدواج کرده بودم، یبار داشتم یه برنامه سلامتی میدیدم که دکتر مرندی به طور مفصل در مورد حساسیت کودک به لبنیات گاوی صحبت میکرد، با خودم گفتم چه بیماریهای عجیبی هست، حالا مگه چقدر ازین بیماری هست که نیم ساعته از برنامه زنده رو اختصاص دادن به این........، هردوتا بچم حساسیت به لبنیات گاوی داشتن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته