پس عزیزم اگه اینطوریه اون براخودشو خونوادش ارزش قائل شده ولی شما نه
توام برا خودت و خانوادت ارزش قائل شو
وقتی حرف میزنی میخندن اصلا نباید بهشون محل بدی اگه میری خونشون سرتو به کارخودتو گوشی وبچت گرم کن اصلانم حرف نزن باهاشون.خودت عادت دادی یکم
من نگفتم شما برداشتید
چوناصلا باورم نمیشد فقط پرسیدم اسباب بازی ها رو دادید به السا ساکش رو کجا گذاشتید
شوهرم فقط فکر خانوادشه.دیگه خسته شدم وقتی اون دوسال سر چیز الکی با پدرم قهر کزده و بسیااااااار فوش های بد وناموسی به پدرم داد اونم جلو خودش
میخواگ با خانوادش قطع رابطه کنم
مادرشوهر منم اینجوریه از در میری تو میگه کجا بودید یا تغییری توت ببینه میگه ا مبارکه چند و کجا و ..
من اولا میپیچوندم ولی ریدم شوهرم بهش میگه
ب شوهرمم گفتم خوشم نمیاد میگی حالا فهمیدم من ک نیستم میگه
مادرش جندبار سوتی داد
من نمیگه شوهرم
بخدا خواهرشوهرام فقط ب خودشون میرسن
همشون لاک میزنن
اتفاقا اون روز ژلیش زدم
مادرشوهرم گفت وای تپ چرا لاک نمیزنی
گفتم نگا زدم شما مال منو نمیبینی
گفت ااا واقعا
تو ک خیلی بلد نیستی خوب شده گفتم ارایشگاه زده
گفت ااا چند
گفتم 5 تومن
چون میشینن بعد کنفرانس میگیرن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
