من تا یک ماه نفهمیدم باردارم بنابراین رعایت هیچ چیز رو نکردم. بعد هم که از علایم شک کردم وفهمیدم، دکتر دیگه برام سونوی قلب ننوشت، یک راست گفت برو غربالگری. اما چند روز قبل سونوی غربالگری، برادرشوهرم با زن و بچه از یه شهر دیگه اومدن خونمون. هرچی به شوهرم گفتم یه بهانه بیار که نیان گوش نداد. گفت مگه زنای روستایی که این همه با بارداری کار میکنم چی میشه؟ خودم کمکت میکنم. نمیخواستم اونا به این زودی بفهمن، نگفتم. قیمه زعفرونی هم براشون درست کردم همش هم مشغول گردوندنشون بودیم
سه روز موندن و دقیقا صبحی که از اینجا رفتن، من عصر افتادم رو لک و خونریزی و فرداش سقط شد..به هیچ سونویی هم نرسید و علت سقط نامشخص موند