نگو این حرفا رو عزیزم ..من که ۶ ساله دارم زندگیم رو جمع میکنم بدون ذره ای لذت و عشق ..فک نمیکنم کسی میتونست جای من باشه ...الانم طلاق نمیخوام بگیرم ..اگه میخواستم بگیرم همون موقع که بچه نداشتم میگرفتم ..اصلا بابام نمیذاره طلاق بگیرم خودمم متاسفانه بی عرضه ی بی عرضه ام پولی ندارم که بعد از طلاق زندگی کنم ..۴ سال مقاومت کردم بچه نیوردم تا اینکه مادرشوهرم بهم گفت نازایی حتما ..کلی گریه کردم دلم شکست ..به هر کی گفتم گفت لابد نازایی دیگه ..وگرنه بچه میوردی ..همون ماه جلوگیری نکردم ..خدا شاهده دوقلو شد فقطم با دوبار رابطه ..
جای من نبودی ..ان شاالله هیچ وقتم نباشی ..ولی زود قضاوت نکن ...من تو این زندگی نه حق انتخابی داشتم نه خواهم داشت ...فقطم بخاطر اینکه مجرد که بودم بابام نذاشت سرکار برمو مستقل باشم ...الانم شوهرم نمیزاره