ن نشده این ازاول ترس ازمهریه داشت منم هردفعه گفتم و بخشیدم تو دادگاه ولی تاریخش گذشته و بی اعتبارشده ...
ببخشیدا عزیزم ولی حق داره چون فهمیده که زندگیتون بالاخره به جدایی ختم میشه،زندگی که تا مرحله دادگاه و اینا پیش بره خب معلومه اونم به فکر دور زدن مهریه و برداستن طلاها و اینچیزاست دیگه،دقیقا مثل شما
اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویند چون دغدغه ی مردم این شهر حجاب است هر جای جهان مرتبه ی زن بلند است درکشور من زن مثل میت به حساب است...
ن الان سه ساله همش دعوا یک سال ونیمم هس دیگه جوابشو میدم و قهرمیکنم .ولی هردفعه برگشتم سرزندگی باز ا ...
اگه میخای باهاش زندگی کنی که برو سر زندگیت و توقع نداشته باش یه روزه بیاره همه چیو بهت برگردونه صبر باید داشته باشی تا مطمئن بشه که قصدت دیگه طلاق نیست و بهت اعتماد کنه،اگرم نمیتونی تحملش کنی و بچه هم نداری به نظرم این قهر و اشتی ها مسخرست یه بار محکم وایسا ازش جدا شو و خودتو راحت کن دیگه مهرتم بگیر
اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویند چون دغدغه ی مردم این شهر حجاب است هر جای جهان مرتبه ی زن بلند است درکشور من زن مثل میت به حساب است...