شوهرم توو محل كار قبليش همه همديگرو به اسم كوچيك صدا ميزدن،اما من نميدونستم،ي روز كه زنگ زدم متوجه شدم،خودش خيلي ب من سخت گرفت،ي بار كه ميخواستم با ي مرد كلاس زبان بردارم نزاشت،و خيلي چيزاي ديگه،بعد كه شاكي شدم گفت من صدا نميزنم اونا صدا ميزنن،بعدم هرازگاهي ميومد سر من منت ميزاشت كه من ب خاطر تو توو محل كار باهمه بد برخورد ميكنم و خيلي رسمي ام،ألان كه خداروشكر بيكار شده ،امروز براي ي كاري زنگ همكار خانمش زنگ زد بهش،همش از فعل مفرد استفاده ميكرد،ميگفت كارت چطوره؟سوال دارم ازت،چكار ميكني؟انقدر بدم اومد.بهش گفتم همچين رسمي ام نبودي با همكارات كه انقدر منت ميزاشتي روو سرم،انقدر بدم اومده ازش،خيلي ام پر رو هست،عاديه عادي.منم غذا نزاشتم،گفت ناهار،گفتم حوصله ندارم بزارم،باهاشم حرف نميزنم،اونم كه كلا ب روي خودش نمياره😑البته مردِ درستيه،كلا مردي نيست كه پاشو كج بزاره،ولي بدم مياد از اين مدلي صميمي شدناش،جون خودشم بدش مياد من اينطوري باشم