خانوم هاا امروز تو یه سایتی چند تا مادرها میگفتن زایمان کردیم پرستارها که بچمونو برد برای واکسن و چک کردن نی نی هامون کبود کردن پاشو یکی میگفت تو سر بچم ناخون کرده خیلی ترسیدم توروخدا برای شما هم اتفاق افتاده بچتون اذیتش کنن زخم و زیلش کنن بدن دستتون خیلی وحشت کردم اخه باردارم میگبتن خصوصی هم رفتن همینطوربود اخه مگه میشه ؟؟؟چرااا باید اینجورررری کنن با نی نی معصوم 😭😭😭😭😭🤕🤕🤢🤢🤢😰😰😰😰😰
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من بیمارستان نیمه خصوصی بودم همه چی خوب بود حتی بچم از بینی اش شیر بالا آورد و خاله ام دوید به سمت پرستارا. اون بیچاره ها هم هول کردن و سریع بینی بچه رو تخلیه کردن. بالاخره اونام پرستارن تجربه دارن. ممکنه حالا اشتباه هم پیش بیاد ولی نادره
والاه دختر منو جلو چشم خودم واکسن زدن .. جایی نبردنش. از اول پیش خودم بود
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
یعنی برای تمییز کردنش آزمایش چیزی بچه رو نمیبرن اخی داره خیالم راحت میشه خدا بگم چیکارشون کنه با این ...
نه بابا. بعد زایمانم بردنش به شوهرم نشون دادن. بچه با من اومد تو بخش و دیگه جایی نبردنش. همه چیش جلو چشم بود. حتی متخصص نوزاد اومد جلو چشم من معاینه کرد....
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...