2777
2789
اره موافقم.اما من از بس سعی کردم باهاشون‌خوب باشم و اونا بیمحلی شدیدی کردن دیگه خنثی شدم نسبت بهشون. ...

حتی مادرشوهرت ؟!!

آخه مادرشوهرارو راحت میشه خام کرد 

هیچ وقت فکر نکن خدا فراموشت کرده ،خدا به همه کس و همه چیز حواسش هست ❤️
خب که چی بشه  آخرش میشی یه زن پولدار تنها  با خانواده شوهرت گرم بگیر ،روز مادر یه کادوی ...

وای خدا .فقط بچه میتونه منو از تنهایی دربیاره😔بزار چندتا از کاراشونو بگم.ایناییکه میگم تا ۵سال اول زندگیم همیشه محبت یکطرفه از سمت من بوده.مثلا ما عروسی کردیم خونه کوچیک بما دادن خونه دوبلکس به جاریم دادن.اونو بردن خارج سفر منو ادم حساب نکردن.هر وقت سلام میکردم جوتب منو نمیدادن.تنها دلیلشم فک میکنم این بود که ش هرم با گریه زاری جواب بله ازم گرفت و اینکه من قدو پوستمو چهرم باب میل اونا نبوده.بدون هیچ گناهی بدترین تبعیضایه مالی و روحی و رفتاری رو برا من گذاشتن

خدایاشکرت.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مثلا من غذایی درست میکردم میبردم براشون رنگشونو بد میگرفتن بعد که جاریم چیزی میاورد به به و چه چه بلند میشد برا اون بهترین سردیس طلا رو خریدن براش بهترین وسیله هارو خریدن برا من گفتن هرچی ارزونتره رو بردار

خدایاشکرت.

با اون همش شوخیو خنده با من فقط بیمحلی.من اوایل با تمام خجالتم خودمو بهشون‌نزدیک میکردم و هرچی بدی میکردن نمیدیدم و باز به خود شیرینی ادامه میدادم دیگه بعده ۵سال خسته شدمو سرمو به شدت با کار گرم کردم که خدا اهه ممو شنیدو کارم به شکل معحزه اسایی گرفت

خدایاشکرت.

حتی خونشونو جارو میکردم حتی ناخون پایه مادرشوهرمو میگرفتم حتی کمرشو پاهاشو ماساژ میدادم خلاصه خودمو به هر خفتو خاری زدم تا منو دوست داشته باشن.نشد که نشد که نشد

خدایاشکرت.
حتی خونشونو جارو میکردم حتی ناخون پایه مادرشوهرمو میگرفتم حتی کمرشو پاهاشو ماساژ میدادم خلاصه خودمو ...

تو دیگه شورشو در آوردی

اینو بدون کسی با کار کردن عزیز نمیشه تجربه خودمو میگم باید با ابزار زبون جلو رفت 

احتمالا جاریات پشت سرت تخریبت میکنن 

هیچ وقت فکر نکن خدا فراموشت کرده ،خدا به همه کس و همه چیز حواسش هست ❤️
مثلا من غذایی درست میکردم میبردم براشون رنگشونو بد میگرفتن بعد که جاریم چیزی میاورد به به و چه چه بل ...

ببین من هر چی بپزم یا درست گنم خالم اینا میخورن و دوس دارن ،اما جاری وسطیم که خودشیرینه درست میکنه ولی کسی لب نمیزنه پشت سرش همیشه میگن ولی تو روش تشکر میکنن ولی مگه این بشر از رو میره 

اون زرنگه مثلا کارای خالمو نمیکنه که ،میگه خرید داری دارم میرم خرید بگو بکنم ،داروخونه میره میگه بده داروهاتو بگیرم ،یا میگرده چیزایی که احتیاج داره واسش میخره ،روزانه هم بهش سر میزنه کلا مادرشوهر رو تو مشتش گرفته ،از اون طرفم با همه جاریا خودشو رفیق نشون میده یه خودشیرین به تمام معنا ولی از پشت خنجر میزنه ،من دیگه شناختمش بازی نمی خورم ،ولی بدبخت جاری کوچیکه فک میکنه این جاری وسطی  رفیقشه و دایم باهاش میپره 

هیچ وقت فکر نکن خدا فراموشت کرده ،خدا به همه کس و همه چیز حواسش هست ❤️

میدونی من اینقدر که خنثی شدم اصلا برام شهرام بهرام‌نداره.اصلا دوست دارم بهم بگم عروس بده و هیچ توقعی ازم نداشته باشن.دلم حسابی سیاه شده با هیچی پاک نمیشه.اما خوب مهمونیاییکه همگیشون‌باشه میرم‌اما تنها اصلا نمیرم.

خدایاشکرت.
حتی بجایی رسیدم الان که شوهرم میگه برو سر بزن میگم من عروس بده هستم از عروسه بد چه توقعی دارین؟

اشتب می کنی میدون رو واسه جاریا خالی کردی اونا هم دارن جولان میدن 

منم جاری وسطیم همش بد خالمو پیشم گفت و بد منو پیش حالم ،پیش من چاپلوسی کرد پیش خالمم چاپلوسی کرد ،بین منو خالم دعوای اساسی انداخت ،با اینکه ماهممون خاله و جاریا یه ساختمونیم من دیگه خونه خالم نرفتم تا همین چند وقت پیش 

اینجا خانوما گفتن خیلی ساده ای جاریت داره موش میدوونه ،حالا جاریمو بچه هاشو جلو من انقدر تحویل می گرفتن ،به من خانوما گفتن حساب خانواده شوهر جداست باید احترام بزاری تا ببینی من اولا هفته ای یه بار رفتم بعد دو بار کم کم بهتر شد الان خالم شده رفیق فابریکم ،جاریم داره میترکه 

نقشه هاش بر باد رفت 

هیچ وقت فکر نکن خدا فراموشت کرده ،خدا به همه کس و همه چیز حواسش هست ❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز