اصلاح میکنم ... فرح جان فک کنم باهات حال نمیکنن این خانواده
مادرشوهرمن تو 80 سالگی رفت سوئد
تو یه خونه زندگی میکردیم
باور کن صبح که داشتن میرفتن فرودگاه از سرو صدای توی راهرو. و خداحافظی دختراش فهمیدم
منم خیلی ناراحت میشم احساس میکنم منو از خودشون نمیدونن
ادن وقت ما تا یه قم بخواییم بریم یه روزه باید زنگ بزنیم خداحافظی کنیم
اگر کمرو نیستی اومدن بهش بگو
مادرشوهر من امسال فوت شد ولی من هیچوقت نتونستم بهش بگم حرفام رو
کاش میگفتم راحت میشدم
میتونم حستو درک کنم ولی کار عاقلانه اینه که اهمیت ندی .. پاشو برو خونه خواهرت
تو که بعد از ظهرش اونجا بودی چیزه مشکوک ندیدی چمدونی لباسی یه چیز
درک میکنم
من واقعا خیلیییی ناراحت شدم
دوست دارم بهشون بگم
چون بهم بی احترامی شده
و اینکه تو روی من خیلی ازم تعریف میکننن ولی این مار باعث شد که بفهمم دروغ گو هستن و‌دیگه بهشون اعتماد ندارم اصلا
و میخام بفهمن ببخشید من خر نیستم و دستشون برام رو شده
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
