دوستم و شوهرش مدت زیادی با هم دوست بودن بعد ازدواج کردن همدیگرو خیلی دوست دارن,هنوز عروسی نکردن.میگه چندین بار شده شوهرم میگه از مهریه میترسم و مثه اینه که چک امضا کرده باشم بدهکارم,دوستم خیلی ناراحت میشه میگه مگه من میخوام ازت مهریه بگیرم مگه اعتماد نداری و منو نشناختی,میخوام کنار هم به خوبی زندگی کنیم.ایندفعه هم شوهرش گفته به بابام گفتم از مهریه میترسم الان 500,600میلیون بدهکارم یعنی...بعد باباش هم.گفته من که گفتم وقت ازدواجت نیست و این حرفا...
ایندفعه دوستم بهش حرف خاصی نزده فعلا.خیلی ناراحته و نمیدونه چرا اینجوریه و چی بهش بگه و چیکار کنه.منم نمیدونستم چه جوری راهنماییش کنم که درست باشه.
شما اگه راه درستی به نظرتون میرسه بگین لطفا