تو رو خدا بیاین من دارم دق میکنم
خوب شما باهاش زندوی میکنین ما که نمیتونیم نظر قطعی بدیم.اگه واقعا این زندگی رو نمیتونین تحمل کنین جدا شین
عزیزم حداقل ی بار سفت و سخت بترسونش بلکه آدم شه
دیگه هیچ ارزشی نداره پیشم بهم گفت حس میکنم با یه مرد تو خونه زندگی میکنم فقط به عنوان پرستار بچه نگهت داشتم
یعنی بعد از ۱۲ سال این جوابم بود تازه فهمیدم
من هیچ وقت برام مهم نبود سند خونه کجاست فکر میکردم تو اون فایله
فهمیدم پیش مادرش گذاشته
من چه جایگاهی داشتم واقعا تو اون زندگی که حتی سند خونم پیشم نباشه
آخه ما چی بگیم؟چون بچه داری نمیشه ما بگیم طلاق.اون بچه مخصوصا ک دخترم هست گناه داره.خانوادت باید پشتت باشن.بچه ت نباید پیش پدرش بمونه
خط قرمزهام وقتی برا خودم معنی نداشت برا اون چطور میتونه داشته باشه
وقتی گفم اعتاد فش به مادرو پدرم. و ... ولی اون اینها رو رد کرد
امروز صد بار گفت مادرتو م ک ن م مادر ج ن ده
اگه حامی داری جداشو.و دخترتو هم ازش بگیر
باید خییییلی خیلی قوی باشی.بیوه بودن تو جامعه ما خیلی سخته.ولی بازم همه چی بخودت میرسه ک چیو میخوای
فدات بشم گلم، ناراحت نباش همشون عین همن منم خیلی اذیت شدم و میشم، ولي زود تصمیم نگیر ب نظر من برو قهر حسابی سفت و سخت بترسونش اما طلاق نگیر ب خاطر دخترت تحمل کن بگو باید ترک کنی وگرنه برنمیگردم شده تا دو س ماه کشش بده
چي بگم!
خدا كمكتون كنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
