تصادف کرده بود منم قراربود برم همون خیابون ی کتاب ازش بگیرم
از اتوبوس اومده بود پیاده شه اتوبوس واینستاده بود این افتاده بود سرش خورده بود جدول
خونریزی داشت....من اصن نفهمیدم چیکارمیکنم ازترس توبغلم گرفتم داشتم ارومش میکردم تاامبولانس بیاد...جای برادرمه....هم سنیم....مجرده...
کارم اشتباه بود؟عذاب وجدان دارم....توحال خودم نبودم ازترس