علاقه امام به همسرشان بسیار منحصربفرد و ویژه بود و این محبت عمیق را به شکلهای مختلف ابراز مینمود. یکی از زیباترین نمونههایی که از ابراز علاقه ایشان به بانو ثقفی ثبت شده، نامهایست که از لبنان برای ایشان مینویسند و این جملات را خطاب به همسر خود میگویند «تصدقت شوم؛ الهى قربانت بروم، در این مدت که مبتلاى به جدایى از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ]من با هر شدتى باشد میگذرد ولى بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیباى بیروت هستم؛ حقیقتاً جاى شما خالى است فقط براى تماشاى شهر و دریا خیلى منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالى به دل بچسبد.» صدیقه مصطفوی دختر ایشان میگوید: «امام با مادرمان واقعاً ارتباط عاطفی عجیبی داشتند. هر وقت برای حضرت امام حادثهای مانند بیماری اتفاق میافتاد، ایشان نزدیکان را فرا میخواندند و سفارش مادرمان را میکردند. از سختیها و مشقّاتی که مادر مان کشیده است صحبت میکردند و میفرمودند: باید رضایت مادرتان را جلب کنید.» و این علاقه زیاد تا آخرین لحظات عمر ایشان ادامه داشت. دختر امام نقل میکند «در شرایط سخت روزهای آخر، هر وقت چشم بازمیکردند، اگر قادر به صحبت بودند، میگفتند: خانم چطورند؟ میگفتیم: خانم خوبند. بگوییم بیایند پیش شما؟ میگفتند: نه، خانم کمرشان درد میکند. بگذارید استراحت کنند»