همسر من خیلی شدید وسواس فکری داره و من واقعا نمیدونم چه طوری باید باهاش رفتار کنم که حداقلش بدتر از اینی که هست نشه. من یه دختر 3 ساله دارم که همسرم به هیچ عنوان دوست نداره با دخترم تنها برم خونه مادرم چون میترسه بچم وابسته اونا شه و پدرش رو دیگه دوست نداشته باشه خیلی میترسه از این موضوع چون کمبود محبت شدیدی داره ...در حالیکه قبل از اینکه بچه دار شم هر روز خونه مادرم بودمو همسرم هیچ مشکلی نداشت ولی از وقتی بچه دار شدم حتی یه بارم نذاشته تنها برم ماهی یه بار با هم میریم یکساعت میشینیم میایم. حتی وقتی پدرم وقتی بچم خیلی کوچیک بود میگفت بیا بغلم بابایی شوهرم دعوا راه مینداخت که چرا بابات میگه بابایی به بچه من مگه بابای بچه منه باید بگه پدر بزرگ نگه بابا چون باباش منم بعد قرار شد به بابای من بگیم بابا بزرگ که یه روز هم طول نکشید و دوباره دعوا که بابا بزرگ هم خوب نیست باید بگه پدر بزرگ .....و شدیدا از این وسواسش من دارم اذیت میشم