اعضای گوشیتو اهدا کرده به خواهراش
منم شدم اینجوری 🤔😖😞زنگ زدم به تعمیراتی گفتم اقا من یه گوشی به این نام داده بودم چش بود گفت خانم گوشیتون فقط بردش سوخته بود اقاتونم یه گوشی جی ۵ دیگه اوردن که مال خواهر شوهرم بوده ال سی دیش شکسته بود گفتن اینارو جابه جا کنیم منم کردم.من نهایت عصبانیتم بود که بمن دراین مورد چیزی هیچ کدومشون نمیگفتن با اینکه من ازشون پرسیدم.تعمیری خودم گفت گوشیتون ال سی دیش دوروبره یه تومنه اگه بتونی گیرش بیاری می ارزه بردشو براتون درست میکنم.منم گفتم راه دوری نیست میارمش.گفتم برم خونه گوشیو بدون اینکه بفهمن بردارم بزارم کیفم ال سی دیمو بردارم بردشو بهش بدم.گف فردا میگم بردتون درست میشه یانه.منم رفتم برداشتم باعجله رفتم خونه.خواهر شوهرم هی زنگ میزد گوشیو کجا گذاشتی نیست منم انکار میکردم که همونجاس بگرد شاید یکی برداشته و تو سکوت بود.تا صبح کچلم کرد و میگف تو برداشتی بگو منم گفتم تا فردا نگم بگم شوهرم میاد میگیره نمیذاره بندازم تو گوشی خودم.شب شوهرم اومد پرسید گفتم دست من نیست هیچ کدوم بازم راستشو نمیگفتن تا که مادرشوهرم زنگ زد مثلا قیافه حق به جانب که من به دخترم گفتم اینکارو نکن اونم با۵۰۰ تومن پول گرفته دیگه نمیدونم بقیشو خودتون میدونیدقطع کرد.منم گفتم تو دلم پولایی که از قبل گرفتیدو بدید این پیشکش صبح شد داشتم میرفتم ببینم درست شدنیه که شوهرم اومد گف اگه دستته بگو نگی بعد معلوم بشه دست توئه میرم نوشو براش میخرم.منم گفتم اره دستمه ولی چرا منو خر فرض کردین نگفتین مگه گوشی برا من نخریدی
خب
بقیه اش لطفا
چرا درو۵ گفتی توکه میدونستی دوهفته است دست به دامن هرکیم گوشی داشته باشم.یعنی خوشی خوهارت ازخوشی من برات مهم تره.همون لحظه خواهر شوهرم اومد شوهرم گفت دست من بوده اونم خودشو گرفت چرا نگفتی منم گفتم مگه شما بمن گفتین که من بگم گف گوشی داداشم بوده به تو ربطی نداشنته رو موتور منم گفتم اونو برامن خریده بود اگه دست خودش بود برا خودش میشد گف من دیگه زن داداش به اسم تو ندارم.منم گفتم منم خواهر شوهر ندارم.شوهرم گفته بود مارو میبره تعمیراتی بردو جداکنه که من باهاش رفتم برد مارو خونه مامانش.اونجا به مامانش که گفتن پرید رومن که نذاربگم اونو خودت خراب کردی منم تو دلم گفتم بگو خودم بهش گفتم هیچی حرف نزدم اومد گفت تو هم مثل باباتی بی ادبی کرد.منم دلم شکست خواهر شوهرمم گفت ت هم مز قماش باباتی الی بلی.خیلی ناراحت شدم.شوهرم گف گوشی بده‌گفتم نمیدم میدونستم میخ اد بشکونه منم چند دفعه گفت گفتم نمیدم باید بریم درش بیاریم گیر داد منم گفتم فقط به خواهر شوهرم میدم گف بده منم دادم از دستش گرفت شکوند با تمام حرص و کینه نگام میکرد و میگف دیگه من من نکنی ها باشه.
تو هم که حالشونو اساسی گرفتی دیگه اگه به تو نرسیده به خواهر شوهرتم نرسیده
همه روشکوند همراهش دلمو.فقط نگاش کردم و زدم بیرون و میخواستم برم خونم که گفت دخترم اونجا میمونه.همه پولا که داده بودو گرفت ومنم گفتم بابام بیاد میرم وطلاق میگیرم.گف برو اومدیم خونه زنگ زدم بابام بیاد گفت سه روز چهارروزدیگه میاد.حلقه رو گرفت با فاکتورش و فلش و عکسامونو.وگفت بری بدون بچه میری گفتم میرم دیگه نمیتونم این اخلاقاتو تحمل کنم.گف حتی نمیزارم ازچیزایی که من گرفتم ببری هرچی از خونه بابات اوردی میبری.حتی نمیتوابید که مبادا من پاشم برم.منم همینکه رفت ساکمو بستم گفتم ببر بزار ترمینال من میرم.شب شد رفت ۱۰ سرکار دیدم شب ۱ اومده میگه پاشو بریم بیرون.ازینرو به اونرو شده بود.بچه رم بیدار کرد و تا ۶ بیرون برد.و گفت برات گوشی میخرم.یه دفعه ای مهربون شد.منم شک کردم گفتم رفته خونه ننه اش گفته ننه اش پیچوندتش که اگه باباش بیاد حتما میره بچه رو دستت میمونه و ۱۱۴ تا سکه هم نداری بدی.گفتم چت شد دیروز یه چیز دیگه میگفتی گف نشستم فکر کردم دیدم اینجوری نمیشه کار من درست نبود.
منم تو دلم گفتم هرچی بگی من میرم چون تصمیمو گرفته بو بودم.میدونستم ته دلم میگف نقشست.رف گوشی گرفت دوتا شد ۷ یا ۸ تومن باسودش.بعدش تا الان هی میگه گوشیمو میدم بتو تو گوشیتو بده به خواهرم که خودش قسطاشو بده منم میگم نه.بعد اونم بس که پررو بودن بردشو پولشو میخواس منم گفتم نده میگف نمیشه.
خب خدا رو شکر تو هم کشش نده بذار به خیر بگذره ادب شدن
حالا من حقداشتم برم از دست این طایفه و طلاق بگیرم از نامزدی تا حالا فقط اذیتم کردن با پنهونکاریاشون
