امروز من تو حیاط مشغول رسیدن ب باغچه خوشگلم بودم ک آقای همسایه بی ادب بدون هیچ اعلام حضوری روی بالکن بود .همسری خسته از سر کار اومد و ب آقای همسایه نگاه کرد و گفت آقا یه یاالله بگو بعد بیا اونجا آقای همسایه بی ادب به همسری گفت جونور من هم داد زدم پدرسگ جونور خودتی و همسری ب من گفت بریم داخل و حسابی منو دعوا کرد ک چرا دخالت کردم هق هق
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
یچیز دیگه اون آقا نباید واسه رفتن به بالکن خونش اطلاع بده به کسی شما باید وقتی میری توحیاط طوری بری انگار رفتی تو خیابون چون افراد دیگه ای هم زندگی میکنن توساختمونتون
شب ها وقتی دستان کوچکت را در دستانم قرار میدهی و با نوازش مادرانه انگشتانم به خواب میروی،با خودم فکر میکنم...دیگر چه کسی در طول عمرت انقدر عاشقانه و بدون چشم داشت برای آرامشت تلاش میکند... بعد از این روزهای کودکی، دیگر چه کسی توی خواب محو تماشایت میشود و به رویت لبخند میزند تا آسوده بخوابی؟و من چقدر دیر میفهمم عظمت عشق مادرم را. و تو هیچ وقت نمیفهمی! هیچ وقت حجم احساس مرا درک نخواهی کرد! تو دختر نیستی! تو هیچ وقت مادر نمیشوی