عصری شوهرم زنگ زد ک شب بریم خونه مامانت اینا؟منم گفتم ن.گفت چرا؟گفتم شب جمعه هس مثلا.اونم چیزی نگفت دیگه(کلا دوست داره پنج شنبه جمعه ها یا هروقت بیکارمیشه بریم خونه مامانت اینا،حالا خونه مامان منم تو همون کوچه هستا منم دوس دارم خونه خودمون باشیم شب.و همیشه دعوامون میشه سر این موضوع.شب 2ساعت زودتر اومد خونه.شام آوردم، داشتیم میخوردیم ک گفت نوشابه خریدم گذاشتم تویخچال پاشو بیار ،گفتم من ک ندیدم.گفت خریدم خستمه پاشو بیار.بلند شدم رفتم دیدم چیزی تو یخچال نیس.گفتم کو پس.خندید،گفتم لوسی و واسه چی الکی سر سفره بلندم کردی،بلند دادزد خیلی بی جنبه ای .خیلی بی ظرفیتی.منم شامم نخوردم پاشدم رفتم نمازمو خوندم.اون خورد و بعدشم خابید و الانم پای لبتاب داره بازی میکنه.یک کلمه هم حرف نزدیم.چایی دم کردم گفتم میخوری گفت نعععع. شوهرخواهرش الان ز زده ک تو ک گفتی میای چرا نیومدی؟؟همش احساس میکنم زورش گرفته ک نرفته خونه مامانش....حوصلم سر رفت و اعصابم داغونه.هر پنج شنبه ی همچین برنامه الکی پیش میاد
عضو تاپیک بامداد خمار.تاریخ شروع ۷بهمن۹۹زیرگروهابییییی💎وزن شروع۷۰👈وزن هدف۵۹....قد۱۶۳.رژیم شیردهی👨👩👦🌸🍼همت من به بلندای درخت ارزوست...من میتونم خوش هیکل باشم📸
عضو تاپیک بامداد خمار.تاریخ شروع ۷بهمن۹۹زیرگروهابییییی💎وزن شروع۷۰👈وزن هدف۵۹....قد۱۶۳.رژیم شیردهی👨👩👦🌸🍼همت من به بلندای درخت ارزوست...من میتونم خوش هیکل باشم📸
عضو تاپیک بامداد خمار.تاریخ شروع ۷بهمن۹۹زیرگروهابییییی💎وزن شروع۷۰👈وزن هدف۵۹....قد۱۶۳.رژیم شیردهی👨👩👦🌸🍼همت من به بلندای درخت ارزوست...من میتونم خوش هیکل باشم📸