عشق اولتون کی بود؟

عشق اولم شوهرم بود خیلی دوسش داشتم ولی روم نمیشد بهش بگم اخه داداش دوستم بود ده سال بود ک عاشقش بودم دست خودم نبود میخواستم فراموشش کنم از خدا خواسته بودم ک مهربو از دلم بیرون کنه ولی نشد تا اینکه اومد خواستگاری و بهم گفت من شمارو ده ساله ک میخوام بخاطر اینکه خواهرتون ازدواج نکرده بود نمیتونستم بیام خواستگاری گفت ک ميخواسته بیاد بابام دوست بشه ولی ترسیده بود من ناراحت بشم و دیگه با آبجیم قطع رابطه کنم اونم منو دیگه نبینه اولش گفتم خالی بندیه ولی دفتر خاطرات سربازیشو خوندم درباره منم نوشته بود.   البته خواهرش بهم چندباری گفته بود ک اگه خواهرت ازدواج نکنه تو ازدواج میکنی ک منم میگفتم نه ولی باز با این حال من زودتر از خواهرم عقد کردم الان چهارساله ازدواج کردیم ی پسر شش ماهه داریم 😊😊😊

البته خواهرمم چندماه بعداز ما عقد کرد اونم ی دختر داره 

عشق اول و آخرم همسرم هست 9سال دوست بودیم و الان 5ساله که ازدواج کردیم هنوزم مثل روزای اول عاشقشم 

والا اگر واقعا عشق منظورته نه آشنایی ، همسرم فقط عشقم بود چون به معنای واقعی عشق رو نشونم داد ما دو سال عاشقانه همو میخاستیم و تلاش کردیم تا به هم رسیدیم و الان 7 ساله با همیم یه ناز دختر 4 ساله داریم و یه ثمره عشقم تو راهی

اما خب اولین آشناییم برای 15 سالگی بود برادر شوهر خواهرم که بهم گفت دوستم داره و من کلا شاید ی دو ماهی میخاستمش بعدش کلا بیخیال شدم بعدش هم تو دانشگاه یه ترم بالایی هم رشته خودم بود اولش ازش خوشم میومد اما رفتاراش خوب نبود و ازش دلزده شدم با اصرار اومد خواستگاری رسمی اونم دو بار اما بار اول فرصت گرفت که هیچ کاری از پیش نبرد و بار دوم جواب رد شنید و بعدش انقدر فحش نثارمون کرد خدا میدونه بعدش از هرچی مرد بود بیزار شدم تا این که همسرم باهام آشنا شدو قول داد بهم ثابت کنه عشق الکی نیست و واقعا هم الان من از اون عاشق ترم 

انشالله عشقاتون مستدام

مغازه دار راه مدرسم بود هیچوقت بهش نگفتم چون خیلی قیافش بهتر از من بود اگر نیگفتم طرف  خنده روده بر میشد منم خیلی عذاب کشیدم سپردم دست زمان خودش حلش کرد😐