2777
2789
عنوان

قسمی از داستان زندگی من

| مشاهده متن کامل بحث + 20632 بازدید | 475 پست
اینک بگم که به سبد گل و به جعبه بزرگ شیرینی هم اورده بودن گلشون بزرگ بود ولی خوشکل نبود ولی همین ک ...

نقريبا هم سن و سال من هستي 

خيلي خوب اين چيزا رو درك ميكردي  من ك ٢٤ سالم بود هيچي نميدونستم

يعني كي دنيا تموم ميشه    حالا ك چي مثلا مثال  امروز اعصابم خرده دلم ميخاد بزنم شل و پل تون كنم    

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

نقريبا هم سن و سال من هستي  خيلي خوب اين چيزا رو درك ميكردي    من ك ٢٤ سالم بود هيچي ...

جدا 

حالا کلی مثلا داشتم خودمو راضی می کردم 

خیلی خودمو قانع کرده بودم مثلا 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

حدودا دو ساعتی خونه ما بودم و اجازه خواستن که برن

پدرم اصرار کرد که شام بمونن

قبول نکردن

مامانش موقع رفتن به مادر بزرگم گفت

ما شما رو پسندیدیم اگه شما هم ما رو پسندیدن تشریف بیارین منزل ما


من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

پنجشنبه هفته بعد شد

طبق محاسبات پدرم ۴ ساعت راه داشتیم تا برسیم به شهرشون

خودش هم شب قبل رفته بود خونشون

صبح ساعت ۶ صبح راه افتادیممامان و بابام و‌مادر بزدگم و‌من

۴ تایی 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
ولی از اونجایی که سرعت رانندگی بابام انگاری بیشتر از حد معمول بود  ما ساعت ۹:۳۰ صبح رسیدیم شهر ...

برا ناهار دعوت بودين؟

يعني كي دنيا تموم ميشه    حالا ك چي مثلا مثال  امروز اعصابم خرده دلم ميخاد بزنم شل و پل تون كنم    
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز