راه افتادیم تو خیابون تا برسیم به ایستگاه تاکسی
تو مسیر اصلا اهمیت نمی داد که منو به سمت دیوار قرار بده
خودش کنار دیوار بود و منم وسط پیاده رو
احساس غیرت رو اصلا در وجودش نمی دیدم
از خیابون که رد می شدیم من سمت ماشین ها بودم و اون پشت من
انگار که من باید راه رو می کرفتم تا اقا از خیابون رد بشن
اقلا اداب معاشرت با یه خانم بلد نبود