2777
2789
عنوان

قسمی از داستان زندگی من

| مشاهده متن کامل بحث + 20630 بازدید | 475 پست

یک روز  بهم گفت که اونقدر روشنفکره که اگه من و خودش و دختر هموش بریم با هم سینما، اون ترجیح میده که کنار دختر عموش بشینه

یه روز بهم گفت که اگه تو یک مراسم خیلی شلوغی باشیم و ماشین به تعداد نفرات مهیا نباشه، من باید برم تو ماشین پدرم و دختر عمو یا دختر عمه اشون بشینن تو‌ ماشینشون،

یه روز گفت پای سفره عقد یکی از اقوامشون، عروس رو بوسیده و داماد ناراحت شده از این موضوع و باعث جنگ و دعوا شده تو مراسم عروسی 

یه روز بهم گفت که پدرش بهش گفته که همیشه تو مراسمات و مهموتی ها دیر برو که همه به پات بلند شن، و هیچ وقت زود نرو که مجبور بشی به پای کسی بلند بشی 




من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

خلاصه دیدم هر دم از این باغ بری می رسد

فهمیدم که اگه یه ازادی از بک مرد بخوام باید معدلش ده تا ازادی به اون مرد بدم

فهمیدم این مرد چیزی نیست که من اصورش رو داشتم

فهمیدم که منم یه دختر سنتی هستم که فقط دوست دارم یکم ازادی بیشتر داشته باشم نه اینکه وارد یه زندگی بشم که هیچ حس مسوولیت و غیرتی درش وجود ندلشته باشه

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من مرد رو با غیرتش می پسندیدم

غیرت برای من مفهوم خاصی داشت 

معنی غیرت برای من این نبود که نرد مواظب روسری همسرش باشه، 

غیرت برای من معنی احساس مسوولیت می داد،

مردی که نسبت به همسرش و فرزندش اخساس مسوولیت کنه و در محیا کردن نیاز های اونا از هیچ تلاشی دریغ نکنه،

غیرت یعنی یه مرد متوجه باشه که یخچال خونش خالی نباشه و برای پر کردنش تلاش کنه

غیرت یعنی مردی وقتی بچش بیماره ، اونم پا به پای همسرش بیدار بمونه  نه اینکه بره بخوابه و متوجه نشه جی به سر خانوادش اومده. 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

حدودا ۲۳ سالم شده بود و کم کم داشتم منطقی می شدم، کم کم دنبال مردی بودم که مرد باشه ته یه بچه لووس بی مسوولیت که زیر پرچم پدر و مادرش داره خوش می گذرونه یا به یه سری دستاورد هایی هم دست بافته ، ولی اون دستاوردها بیشتر به خاطر امکانات پ حمایت ها بوده نه استقامت خود پسر 

یه جورایی پسرای خودساخته ، برام حلب توجه می کردند

هر چند هنوز تحصیلات در اولویت من بود 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

یه جورایی توجه ام رفته بود به سمت پسرای تحصیل کرده در حانواده های فقیر، فکر  می کردم این گروه پسرا، افراد خودساخته ای هستند و  قدر داشته هاشونو می دونند. 

کلا طرز تفکرم عوض شد. و شدم یه دختری که می خواد با یه پسر تحصیل کرده از صفز صفر شروع کنه تا زندگی رو بسازه 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

شروع کردم به خوندن به رشته مهندسی دیگه، 

در کنارش شروع کردم به تدریس در دو تا دانشگاه،

و نهایتا اینکه در چند تا وزارتخونه مثل وزارت خارجه و سازمان  صدا و سیما و مخابرات تهران و  شرکت نفت و ... بهم کلاس اموزشی دادن که کارکنانشون رو درس بدم، اموزش در  حین خدمت 

به نوعی کار ، کار می اورد

استاد شده بودم و با استاد کفتن های مردها و زنهای بزرگ تر از خودم، اب تو دلم اب می شد،


من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

پدرم گاها میومد دنبالم که ببرتم خونه، هنوز یکم از تعصباتش وجود داشت و دلنگران بود

گاهی می دیدم از پشت شیشه کلاس داره نگاهم می کنه و کلی هم ذوق می کنه و لذت نی بره. 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

کم‌کم از بین کارکنان سازمان، مجردا بهم پیشنهاد ازدواج دادن

و گاها واسطه می فرستادن

و بعضی از خانم ها هم منو برای برادر یا برادر هنسرشون خواستگاری می کردند

با چند موردشون صحبت کردم ولی نتیجه مثبت نبود 

تا اینکه 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

مسوول اموزش یکی از سازمان ها که اقایی حدودا ۵۰ ساله بودن بهم زنگ زد که خانم فلانی، قصد ازدواج دارین، منم جواب دادم، بله قصد ازدواج دارم،

ایشون هم ادامه دادن که یه پسری در سازمانشون هست که تحصیلات فلان داره و خیلی متشخصه و شخص مورد تاییدیه و چند تا از مشخصه هاشو بهم گفت و در اخر کفت مه این پسر فقط یک مشکل داره

در طول مدتی که حرف میزد، خداروشکر می کردم که خصوصیتهای مد نظرم رو داره ، تا اینکه گفت یه مشکل داره، دلم یهویی ریخت 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
کم‌کم از بین کارکنان سازمان، مجردا بهم پیشنهاد ازدواج دادن و گاها واسطه می فرستادن و بعضی از خانم ...

😊

+ دنیای دو نفره ی ما هر روز اونقدر تازه تر و عاشقانه تر میشه که همش فکر میکنم خواب میبینم! زمان مقابلمان زانو میزند ولی طپش های قلب هایمان بر تیک تاک ساعت پیشی گرفته اند...

با ترس ازشون پرسیدم مشکلشون جیه؟

گفت خانوادش شهرستان هستن و خودش به تنهایی تهرانه،

دلم اروم شد، اخه من که دیگه منطقه زندگی طرف برام مهم نبود،مهم برام خودش و شخصیتش بود

شهرستانی بودنش هم اصلا برام مشکل مخسوب نشد و پشت تلفن گفتم اینکه ایرادی نداره

خلاصه واسطه هم خوشحال شد و به من گفت بعدا تماس می گیره تا شرایط دیدارمون رو‌محیا کنه. ج

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز