2777
2789
عنوان

قسمی از داستان زندگی من

| مشاهده متن کامل بحث + 20630 بازدید | 475 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

 وای میخواستم بخوابم اون موقع تاحالا دارم داستانتو میخونم

خیلی جذاب مینویسی😍😍

اگه ادامشو گفتی لایکم کن😘

رابطه ها یک بار اسما تمام می‌شوند یک بار رسما .یعنی آدم گاهی می‌رود که بداند ماندنش برای شما چند می ارزد؟اینطور مواقع با یک لبخند گرم، با یک تنگدلی ملتمسانه برمیگردد و بهای عشقتان را هزار هزار بار بیشتر از قبل می‌پردازد؛آدم های اسمی تمام شده را می‌شود نجات داد، برگرداند، برقشان انداخت و دوباره گذاشت سر طاقچه ی دل اماحواستان به او  ی زندگیتان باشداگر یک روزی رسما برود،من به شما اطمینان می‌دهم انقدر دلسردش کرده ایدکه شاهرگ دوست داشتنتان را برای همیشه از بیخ زده   
با ترس ازشون پرسیدم مشکلشون جیه؟ گفت خانوادش شهرستان هستن و خودش به تنهایی تهرانه، دلم اروم ش ...

ادامه لطفا

باید چیزی رو که دوست نداریم تحمل کنیم، تا از چیزی که برامون ارزشمنده، دفاع کنیم.👌🏻🌸

خیلی خوشم اومد از اون تیکه که گفتی موقعیت ها رو از دست میدی با چادر تو دانشگاه منم اینجوری خیلی پیش اومد برام واقعا هم که درسته اما من نه مادرن حاضر شد خونه ببره نه هنوز احازه داده چادر بذارم کنار چون مادر منم برای حرف مردم زندگی میکنه  من بعصی وقتها در میاوردم مانتویی میکردم  میرفتم دانشگاه منم رشتم مهندسی الان هر حا میرم سرکار در میارم چون حس بیکلاسی میکنم جلو همکارام حلو اونها با این تفکرات خشک مذهبی چون تابلو زوری سرمه خخخخ

دوست ندارم داستان ازدواجمو خلاصه بگم

دوست دارم کامل بنویسم

تا هر جاش شد می نویسم 

هر جاش موند بردا صبح براتون می نویسم

همسرم تو راهه و احتمالا تا یک ربع دیگه میرسه خونه


ضمنا در جواب اون دوستمون بگم که بله، خداروشکر خوشبختم. 

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

منم وقتی اومدم خونه تمام مکالمات بین خودم و واسطه رو برای پدرم تعریف کردم، 

پدرم از دورادور  از تعریف هایی که قبلا کرده بودم، واسطه رو‌ کمی می شناخت و با توجه به پست سازمانی که داشت و شناخت نسبی که ایجاد شده بود، به من گفت: فلانی شخص بدی رو‌ معرفی نمی کنه و مطعنا پسر خوبی بوده که معرفی کرده

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .

و به من اجازه داد که جواب مثبت بدم برای اشنایی ولی بازم همچنان متعصب بود که باید خودش اپل پسر رو ببینه و وقتی پسندید، اجازه میده که ما مراحل اشنایی رو بگذرونیم

من باردار نیستم، تیکرم جهت انگیزه گرفتن در لاغریه .
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز