یبار ک عقد بودیم داشتیم راجب فروختن و این چیزا حرف میزدیم بحث پیش اومد شوهرم گفت اگه فردا پس فردا من لازم داشته باشم تو بگی نمیدم این چطور زندگیه باید ببخشید برینی توش ک حساب کتاب داره بحث شبیه همین موضوع واسه یکی از دخترخاله هام بود ک منم گفتم آره معامله ک نیست من بفروشم تو حتما باید به نامم بزنی باید خودت از روی عشق و علاقه اینکارو کنی ن اینکه من بگم اینطور ارزش داره اون زندگی ولی واسه دوسال پیشه این بحث بعید میدونم یادش مونده باشه
نگو من گفتم پشیمونم
سلام ميتوني بگي من دارم طلا جمع ميكنم كه يك خونه كوچيك خودم بخرم واسه آيندمون اگر ميخواهي يكدفعه يك خونه بهتر بگيريم توهم بزار روش سه دونگ سه دونگ كنيم
آخه حرفشو زدیم نمیشه ولی چندبار به شوخی گفتم طلاهامو بفروشم یه ماشین خوب بخرم نمیدم دستت وقتی تو ماشینو واسم نمیذاری بهش فهموندم طلا مال منه حتی یکبار عقد بودم یکی از دستبندام دست مامانم بود گم شد البته پیداش کرد ولی هنوز دنبالش بودیم مامانم هی ناراحت بود میگفت پیدا نشد برات میخرم شوهرم گفت بهش بگو فدای سرت منکه چیزی نگفتم منم گفتم نبایدم بگی مگه مال توعه طلای خودمه ولی الان مطمئنم داره به 6دنگ خونه واسه خودش فکر میکنه
همیشه مناسبتا سوپرایزم میکنه ولی الان واسه خونه نمیکنه پارسال خونه گرفتیم به اسم من بود قرارداد البته تو عمل انجام شده قرار گرفت وگرنه نمیزد امسال من سقط کرده بودم تو جا بودم حتی تعارفم نکرد من نفهمیدم کی رفت قرارداد بست واسه همین باید باهاش حرف بزنم ن اینکه رو حدس و گمان پیش برم
ما خونه نداریم ولی قصد خرید داریم
اوائل ازش خواستم نصف نصف
الان گفتم در صورتی بچه دار میشم خونه رو ب نامم بزنی.گفت باشه
آره حتما باید باهاش حرف بزنم ولی میدونم اگه قبول کنه میگه پس دیگه برات طلا نمیخرم و از این به بعد خیلی سخت پول بهم میده و یجورایی عوض میشه اما بازم میگم خونه ارزشش بیشتره بعدا میتونم با حرف و محبت نظرشو عوض کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
