دلم داره از سینه ام در میاد

شوهر من بعد از اینکه بهم خیانت کرده هنوز پشیمون نیست همه جا منو خرد میکنه توهین میکنه ایرادهای الکی میگیره مثلا نمونه دیشب غذا نذری گرفته بودیم پسر یک سالو نیمم گفت غذا غذا من رفته بودم دستشویی سپرده بودمش باباش زد غذا بچه از میز ناهار خوری ریخت شوهرم گرفت زدش بمیرم براش من میگم بچه که نمیفهمه چرا میزنی گشنه است خوب میگه تو تربیت بلد نیستی خیلیم میفهمه تو مثل نخورده ها بارش اوردی صبر نداره بخاطر همین کارت خیانت کردم سه سال اینکارا کردی حرف بیخود زدی هر شب هرشب یه دوست داره ادای مومن در میاره مجرد هست تا سه صبح شش صبح بیرونه میگم بهش تو متاهلی آخه این چه وضعه میگه به توچه ربطی داره من تورو میبرم بیرون مگه اعتراضی هست که من میرم داره داغونم میکنه این دوستش انقدر بیشعور وقتی شوهرم خیانت میکرد رفته بود پول داده بود به دوست دختر شوهرم برای پسر من کادو تولدشو بخره بهش گفتم چرا واقعا این رفتار کردین میگه مشکلات زندگی شما به من مربوط نیست تو مشکل داشتی شوهرت رفت اینکارا بیشعور تو یه پیامش به شوهر من گفته بود اگر طلاق بدیش پسرتم راحت میشه بهش پیام دادم چرا دخالت میکنی تو زندگی من مگه تو متاهلی مشاورین مگه حرف منم شنیدیم میگه بخاطر همین فضولیاتون پیام منو میخونین مثلا شوهرت خیانت کار شده شماره منو پاک کن برداشته بلاکمم کرده پرو بعد شوهرم میگه خوب شد ببخشید دوستم رید  بهتت😢😢😢😢😢 داغونم خاطر بچه ام نمیتونم جدا بشم پدرمم خیلی خسیسه حمایتم نمیکنه جدا بشم تو تاپیک اولم گفته بودم روزی که خیانت کرد مچشو گرفتم دارم افسردگی میگیرم هر چی دعا میخونم خداخدا میکنم خدا جوابگو ظلم این مرد نی تو مجردیم از پدرمو خیانتایه پدرم کتکاش کشیدم الانم از این زد بخدا نه زشتم نه مشکلی دارم نه بیسوادم شوهرم همجوره از من پایین تره ولی رو داره تورو خدا برام دعا کنین یا خدا منو بر داره یا اینو اهل کنه پیرم داره میکنه مردی که اول میمرد برام الان جلوی همه بی احترامی میکنه دادمیزنه سرم خدا هست واقعا پس چرا به بچه کوچیکم رحم نمیکنه😢😢😢همش میگه دخترقد بلند تر تو بود دختر پول میداد بهم با معرفت بود خود قدم که کوتاه نی متوسط اونم خدادیه خوب با اینکه خودش پول داره ولی مادیه خسته شدم منن چه کنم هر چی گریه میکنم مینویسم میگم چراآروم نمیشم  من فقط تنها ایرام تو بارداریم بود که نمیدومم چرا خوابم زیاد شده بود غذا میپختم بالا میوردم مامانم غذا درست میکرد براش میوردم یا سه وعده میخوردیم چون واقعا اذیت میشدم  دست خودم نبود همون دروغی میگه تو سه سال خوابیدی غذا ندادی الان واقعا نمیتونم مچشو بگیرم ببینم باز خیانت میکنه یا نه دوباره گوشیشو رمز گذاشت ببخشید اگر پراکندده تایپ کردم یا غلط داشتم