فکر کنید که شما هستین و همسرتون با دوتا از دوستانتون با همسراشون (یعنی سه جفت که باهم دوستن) .
این دوستان پشت سر همسر شما حرف میزنن و بدگویی میکنن و خبر به گوش همسر شما میرسه و قطعا خیلی ناراحت میشه و میاد به شما میگه که همچین چیزی شنیدم ناراحتم و مطمئن نیستم و ازتون میخواد شمام به روی اونا نیارین.
فردای اون رپز ازش میپرسین که چیشده بوده و قضیه چیه و حقیقت داشته یا نه.اونم بهتون بگه که اشتباهی شده بوده.بعد بار فرداش بفهمی که حقیقت داشته و تو این چند روز اونا پنج تایی همش درحال جنگ و دعوا بودن و این وسط فقط تو بی خبر از همه چی بودی.
چه حسی بهتون دست میده؟
من احساس غریبه بودن بهم دست داد و واقعا ناراحت شدم.میدونم تو این داستان من نقشی نداشتم ولی برای چی فقط من باید بی خبر از همه چی میموندم.
امروزم با یکی از همون دوستان بودم ولی ازش چیزی نپرسیدم ولی بعد که اون تلفنی با یک دیگشون حرف زد و من میشنیدم فهمیدم موضوع دعوای اینا خیلی بیشتر از این حرفا بوده.
من چیکار کنم؟ خودمو قاطی کنم؟ شما بودین به همسرتون چی میگفتین؟