2777
2789
عنوان

دانشجو ها بیاین!استرس روز اول دانشگاه و خوابگاه😑

| مشاهده متن کامل بحث + 10841 بازدید | 64 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم خوابگاهیم 

روز اولی رفتم تو اتاق دو نفر از بچه ها اتاق بودن اومدن کمکمو مامانم بهشون گفته مواظب هم باشیدو رفت...  من موندم روزای اول خیلی بهم سنت میگذشت گریه میکردم ولی الان خیلی مستقل شدم خیلی چیزا یاد گرفتم و البته خیلللی خوش میگذرونیم هممون پایه ایم.... دوستم توو اتاقم دوتا هم رشته ای داشتم ک همچنانم کلاسارو باهم میریم و دوست دیگه ای پیدا نکردم

و روزی همه چیز مانند رویای من خواهد شد  

چیتان فیتان کردمو خودمو درست کردم خوشگل کردمو گفتم داداش بریم داداشم گفت نه تنهاییی باید بری 😂 منم اینجوری😧 اخه زیاد بلد نبودم گفت باید بری تا یاد بگیری خلاصه منم حمد و توحید خوندمو رفتم ایستگاه سواره اتوبوس شدم باید بعده چند ایسگاه پیاده میشدمو اتوبوس عوض میکزدم پیاده شدمو نشستم منتظره اتوبوس بعدی خانومه اومد پیشم نشست تازه از ازمایشگاه اومدخ بود باردار بود پسر حامله بود باهام حرف زد و درد و دل کزد بهم گفت قیافت واسم اشناس یه جاییی دیدمت منم گفتم من ندیدمتون امروز روزه اوله دانشگامه بهم لبخند زد اتوبوس اومد و خداحافظی کردیم سواره اتوبوس که شدم قسمته خانوما سوار شدم اون جلوترین صندل یهو یه خانومه اومد پاشدم صندلیمو دادم بهش بعد داشتم بیرونو میدیم سرپا یهو احساس کزدم نگاه سنگینی رومه رومو که برگردوندم دیدم بعلهههه یه پسر جوون نزدیک مونده منو قورت بده انقد نگام میکزد منم سرخ و سفید شدمو یهو خانومه گفت مادر بیا بشین خسته شدی نشستم پیششو اونم اهل کردستان بود شروع کرد درد و دل کردن خلاصه رسیدم مترو پسره افتاد دنبالم رفتم جلو دره مترو منتظر واستاد

دمپایی تا دیسین کَلّوزَ😛  آدام آداما بیدفعه دییر 💁 لایک الموندا 😯   

ووووووییی انقد دلم میخواد برم خوابگاه خخخخ خوش به حالت ولی یه ترسی هم پشتش هسس که چیکا کنم تنها چی بخورم و اینااا من خودم الان قراره برم یه جای دور از خانواده تا۳ ماه دیگه دارم میمیرم از ترسسس خخخ🤣😋😊

من ترم 7ام و 7ترمه تموم میکنم ب جای 8ترمه زیاد واحد میگرفتم 

اول اینک من شمال قبول شدم بعد تکمیل ظرفیت مهر زدم قبول شدم دو نفر میخواست ک من و یکی دیگ قبول شدیم اونم شمال بود و ما دوتا هم کلاس شدیم و با هم دوست و هم خابگاه شدیم کل دانشگاه رو زیر و رو میکردیم بسک شیطون بودیم رو هر پسر و دختری یه اسمی میذاشتیم همه میگفتن شیطونای خندان تو خابگاه و دانشگاهم ب خوش خنده های شیطون معروف بودیم 😂😂😂سرپرست خابگاه تا ما رو میدید میگفت باز شما دوتا اومدین با خنده هاتون😆😆 خیلی سوتی دادیم وای ترم 1یه سوتی هایی دادیم ک نگو الانم با هم کاراموزی هستیم کلا من زود دوست پیدا میکنم تو شمالم کل خابگاه و هم کلاسیام دوستم شدن و اینجا هم همینطور خیلی دوران خوبی بود تجربه کسب کردم زیاااد😍

تنها غرور است که انسانیت را به باد می‌دهد. ما از مشتی خاکیم و به آن برمی‌گردیم.

منم خجالتی و سرخ و سفید سرمو انداختم پایین رفتم تو من کارته مترو داشتم زود زدم ولی اون کارت نداشت 💁 رفت تو صف کارت من زود حیم شدم بدو از پله ها رفتم پایین یع نفس کشیدم که اخیییش راحت شدم از دستش بعد از بیرون اومدن از مترو یه تاکسی بود رفتم پرسون پرسون تاکسیای دانشگاههو پیدا کردم توش دوتا دختر بودن دوست بودن ازم پرسیدن دانشحوییی گفتم اره ترمه اولمه روز اولنه مشخصات و پرسیدن گفتن عه هم دانشگاهییو هم رشته ایو همکلاسیم مام ترمه اولیم گفتم استرس دارمو اینا چجوریه اونا از استاد و بچه ها گفتن گفتن استرس نداشته باش واینا تا رسیدیم دانشگاه سره کلاس دیدم پره دانشجووو منم تازه وارد به استاد سلام دادم یهو پسرا گفتن عووووووووو اخه دانشجویه جدید بودم 

دمپایی تا دیسین کَلّوزَ😛  آدام آداما بیدفعه دییر 💁 لایک الموندا 😯   

خلاصه استاد مهربون نگام کرد و رفتم عقب نشستم پسرا از پشت هی شوخی میکردن اسمت چیه و فلان. منم خودمو میزدم کوچه علی چپ مثلا درس گدش میدم 😛

دمپایی تا دیسین کَلّوزَ😛  آدام آداما بیدفعه دییر 💁 لایک الموندا 😯   
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز